PART3༼𝕣𝕖𝕤𝕔𝕦𝕖 𝕨𝕙𝕚𝕥𝕖 𝕣𝕠𝕤𝕖༽
PART3༼𝕣𝕖𝕤𝕔𝕦𝕖 𝕨𝕙𝕚𝕥𝕖 𝕣𝕠𝕤𝕖༽
یهو یه صدایی اومد
یونگی کمککککککککککک عربده
کوک صدای کیبود
ات بدوییننننن دوییدننننن تا صدا یکم دقیق تر شد
یونگی کمکککککککک عربده
ات صدا از اسنجاهه
کوک کسی اسنجا نیستتتتت عربده
یونگی تو جونگ کوکیییی عربده
کوک اره خودمممم عربده
یونگی پسررر بیا کمکمممممم عربده
کوک اومدمممم عربده
ته بچهاربریم
یهو یکی ظاهر شد
~تونستین منو شکست بدین به چیزی که میخواین میرسین
ات باشه
همه رفتن براشهمشونو پرت کرد سمت دیوار
ات اخخخخخ بغض
ذهن ات: جونگ کوکا دستمو بگیر پرتم کن سمت اون یارو
کوک باشه
ات دویید رسید به کوک کوک دست اتث گرفت چرخوندش و پرتش کرد شمت یارو با مخ خورد زمین از سرش خون اومد یهو کفت
~ اتاق چهار طبقه پنج و بگمرد
ات کشتیمش نه
کوک اره
ته گفت اتاق چهار طبقه پنج بدوییینننننن
رفتن رسیدن به پله
کوک اسانسور ندارهههه
ات این دنیا دیه بدرد نمیخوره
ات چقد طبقه هاش ارتفاعشون ببندهه نمیرسیم
ته شمردم تا الان به طبقه اول نرسیدیم صد تا پله اومدیم اینم شد صدو بیستو چهار
کوک چییییییی
ات حساب کردنو بنازم
رفتن تا رسیدن طبقه دو یکی دیه ظاهر شد
ات ایی نفسم گرفت چرا چرا دارم وسوسه میشم
کوک منظورت چیه
ات من به خون سیاه حساسیت ندارم بلکه دوست دارم
کوک چیمیگی خوبی
ات اومم خوشمزه میاد
کو کاتو گرفت
ات بزار بخورمشسششششششش
♡اگه بخوریش مردی و مرحله اول تموم نمیشه هیچوقت
ات بزار بخورمششش
کوک بسه اتتتتتتتتت داا
ات ولم کننن
ته داره وسوسه میشه نمیتونه خودشو نگه داره من خون رو پاک میکنم کمی ازش برمیدارم
خون رو پاک کرد یکمشو ریخت داخل یه پلاستیک گذاشت داخل جیبش که یهو ات بیهوش شد
کوک ات ات بیدار شووووو
ات بیهوش نشده بلکه دارخ خوایرمیبینه
یهو یه صدایی اومد
یونگی کمککککککککککک عربده
کوک صدای کیبود
ات بدوییننننن دوییدننننن تا صدا یکم دقیق تر شد
یونگی کمکککککککک عربده
ات صدا از اسنجاهه
کوک کسی اسنجا نیستتتتت عربده
یونگی تو جونگ کوکیییی عربده
کوک اره خودمممم عربده
یونگی پسررر بیا کمکمممممم عربده
کوک اومدمممم عربده
ته بچهاربریم
یهو یکی ظاهر شد
~تونستین منو شکست بدین به چیزی که میخواین میرسین
ات باشه
همه رفتن براشهمشونو پرت کرد سمت دیوار
ات اخخخخخ بغض
ذهن ات: جونگ کوکا دستمو بگیر پرتم کن سمت اون یارو
کوک باشه
ات دویید رسید به کوک کوک دست اتث گرفت چرخوندش و پرتش کرد شمت یارو با مخ خورد زمین از سرش خون اومد یهو کفت
~ اتاق چهار طبقه پنج و بگمرد
ات کشتیمش نه
کوک اره
ته گفت اتاق چهار طبقه پنج بدوییینننننن
رفتن رسیدن به پله
کوک اسانسور ندارهههه
ات این دنیا دیه بدرد نمیخوره
ات چقد طبقه هاش ارتفاعشون ببندهه نمیرسیم
ته شمردم تا الان به طبقه اول نرسیدیم صد تا پله اومدیم اینم شد صدو بیستو چهار
کوک چییییییی
ات حساب کردنو بنازم
رفتن تا رسیدن طبقه دو یکی دیه ظاهر شد
ات ایی نفسم گرفت چرا چرا دارم وسوسه میشم
کوک منظورت چیه
ات من به خون سیاه حساسیت ندارم بلکه دوست دارم
کوک چیمیگی خوبی
ات اومم خوشمزه میاد
کو کاتو گرفت
ات بزار بخورمشسششششششش
♡اگه بخوریش مردی و مرحله اول تموم نمیشه هیچوقت
ات بزار بخورمششش
کوک بسه اتتتتتتتتت داا
ات ولم کننن
ته داره وسوسه میشه نمیتونه خودشو نگه داره من خون رو پاک میکنم کمی ازش برمیدارم
خون رو پاک کرد یکمشو ریخت داخل یه پلاستیک گذاشت داخل جیبش که یهو ات بیهوش شد
کوک ات ات بیدار شووووو
ات بیهوش نشده بلکه دارخ خوایرمیبینه
۶.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.