۟ سه شنبه، نوزدهم دسامبر .
۟ سه شنبه، نوزدهم دسامبر .
از نیمه های شب، گذشته بود. ماه در بالاترین نقطه اش در آسمان، سایه اش را بر زمین پهن کرد.
آخرین کلمات، زمزمه هایی در گوشش، اولین اشک، و قلبش خرد شده بود.
او، دیگر او نبود؛ بدون ستارهاش کامل نبود.
زانو زد و با مردمک گشاد شده اش، به سایهاش که هر ثانیه دورتر میشد، خیره شد.
و در همان هنگام، او جان باخت، ولی اویِ دیگری، به جان او، متولد شد. 𝆹𝅥 ׅ ׄ
از نیمه های شب، گذشته بود. ماه در بالاترین نقطه اش در آسمان، سایه اش را بر زمین پهن کرد.
آخرین کلمات، زمزمه هایی در گوشش، اولین اشک، و قلبش خرد شده بود.
او، دیگر او نبود؛ بدون ستارهاش کامل نبود.
زانو زد و با مردمک گشاد شده اش، به سایهاش که هر ثانیه دورتر میشد، خیره شد.
و در همان هنگام، او جان باخت، ولی اویِ دیگری، به جان او، متولد شد. 𝆹𝅥 ׅ ׄ
۱.۲k
۲۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.