رمان عشق سیاه و سفید///part;78~
مکالمه تو ماشین بین جونگ سو و ا/ت
جونگ سو: ا/ت!
ا/ت: بله؟!
جونگ سو: اون دختره که تو اشپزخونه بود...!
ا/ت: خب؟!
جونگ سو: اسمش نونا بود دیگه درسته؟!
ا/ت: همم اره چطور مگه؟!
جونگ سو: هیچی اسمش خیلی قشنگه به خودشم میاد... اره دیگه کلا کیوته...
ا/ت:اومم.. جونگ سو(با لحن شیطون و خنده)
جونگ سو با تعجب ا/ت رو نگاه میکنه و میگه
جونگ سو: چیه؟!
ا/ت: نکنه تو از نونا خوشت میاد؟!(لبخند)
جونگ سو پوزخند میزنه و موهاشو با دستش میده بالا و میگهـ..
جونگ سو:همم چیزی نیست... نه بابا
ا/ت: یعنی من مطمئن باشم؟!(لبخند)
جونگ سو: اره دیگه چی میتونه باشه؟! تو حالا فکرتو به اینجور چیزا نده به فکر همین مدل شدنت باش...
ا/ت: وایی جونگ سو چرا یادم انداختی باز داشتم به این موضوع فکر میکردم استرش نداشتم اوفف استرسم برگشت....!
جونگ سو چیزی نمیگه انگشتاشو به سمت لباش میبره و اروم لبخند کوچیکی میزنه...
(بعد چند مین تو راه بودن)
جونگ سو: خوب پیاده شو رسیدیم...
ا/ت: ای وای!
جونگ سو: چیشد؟! خوبی!!
ا/ت: جونگ سوووو!!! استرس دارم
دستاش مثل همیشه یخ کرده و عرق کرده و قلبش یجور تند تند میزنه که انگار کل جهان صداشو میشنون....
جونگ سو: بابا اروم باش چیزی نیس کوچولو پیاده شو(خنده)
ا/ت: باشهـــ
ا/ت و جونگ سو از ماشین پیاده میشن
جونگ سو: خوب ا/ت پشت سرم بیا!
ا/ت: اوم باشه
ا/ت پشت سر جونگ سو میره وارد کمپانی میشه پله هارو بالا میره.... تا بله میرسه... جایی که ارزوشو چندین سال داشت.... تا وقتی وارد شدن ا/ت مشاهده کرد یه اقای قد متوسط که داشت ازیه مدلینگ عکس میگرفت
(اسم عکاس سو هیونه)
سو هیون: نه نه اصلا درست واینمیستی... درست ـ.. نه نه دستاتو درست بزار
همسنجوری مشغول کارش بود تا اینکه جونگ سو میره جلو سلام میده و ا/ت هم پشت سرش
جونگ سو: سلام رفیق
که یهو سو هیون نگاشو میده به جونگ سو و بلند میشه و لبخند میزنه و میگه
سو هیون: اوه رفیق!! چه خبر...؟!
جونگ سو: خبر نیس شما چی؟! چیکارمیکنین؟! کاراتون خوب پیش میره؟!
جونگ سو در حال حرف زدن بود که یهو سو هیون نگاش میفته به ا/ت که پشت جونگ سو کنار در وایستادع
سو هیون: هی جونگ سو!
جونگ سو: بله؟!
سو هیون:اون دختره با تو اومده؟!
جونگ سو: ارهـ..
سو هیون: دوست دخترته؟!
جونگ سو: نه.. اوردمش مدلت بشه اگه بپسندیش
سو هیون: صداش بزن بگو بیاد
جونگ سو سرش بر میگردونع و میگه
جونگ سو: ا/ت!!
ا/ت: بله؟!
جونگ سو.: بیا پیش ما
ا/ت ازاسترس یه نفش عمیق کشید و جلو رفت
ا/ت: سلام اقا
و احترام میزاره..
سو هیون: سلام خانم... واسه مدل شدن اومدید دیگه به همراه اقای جونگ سو!!!؟!
ا/ت: بله...
سو هیون: واقعا واسه مدل شدن عالی هستی تو... اسمت چیه؟! چند سالته؟!
ا/ت: من اسمم ا/تس... ۱۸سالمه
سو هیون: خوب از این به بعد با ما همکاری میکنی ا/ت
ا/ت: واقعا؟!
سو هیون:بله....
جونگ سو: ا/ت!
ا/ت: بله؟!
جونگ سو: اون دختره که تو اشپزخونه بود...!
ا/ت: خب؟!
جونگ سو: اسمش نونا بود دیگه درسته؟!
ا/ت: همم اره چطور مگه؟!
جونگ سو: هیچی اسمش خیلی قشنگه به خودشم میاد... اره دیگه کلا کیوته...
ا/ت:اومم.. جونگ سو(با لحن شیطون و خنده)
جونگ سو با تعجب ا/ت رو نگاه میکنه و میگه
جونگ سو: چیه؟!
ا/ت: نکنه تو از نونا خوشت میاد؟!(لبخند)
جونگ سو پوزخند میزنه و موهاشو با دستش میده بالا و میگهـ..
جونگ سو:همم چیزی نیست... نه بابا
ا/ت: یعنی من مطمئن باشم؟!(لبخند)
جونگ سو: اره دیگه چی میتونه باشه؟! تو حالا فکرتو به اینجور چیزا نده به فکر همین مدل شدنت باش...
ا/ت: وایی جونگ سو چرا یادم انداختی باز داشتم به این موضوع فکر میکردم استرش نداشتم اوفف استرسم برگشت....!
جونگ سو چیزی نمیگه انگشتاشو به سمت لباش میبره و اروم لبخند کوچیکی میزنه...
(بعد چند مین تو راه بودن)
جونگ سو: خوب پیاده شو رسیدیم...
ا/ت: ای وای!
جونگ سو: چیشد؟! خوبی!!
ا/ت: جونگ سوووو!!! استرس دارم
دستاش مثل همیشه یخ کرده و عرق کرده و قلبش یجور تند تند میزنه که انگار کل جهان صداشو میشنون....
جونگ سو: بابا اروم باش چیزی نیس کوچولو پیاده شو(خنده)
ا/ت: باشهـــ
ا/ت و جونگ سو از ماشین پیاده میشن
جونگ سو: خوب ا/ت پشت سرم بیا!
ا/ت: اوم باشه
ا/ت پشت سر جونگ سو میره وارد کمپانی میشه پله هارو بالا میره.... تا بله میرسه... جایی که ارزوشو چندین سال داشت.... تا وقتی وارد شدن ا/ت مشاهده کرد یه اقای قد متوسط که داشت ازیه مدلینگ عکس میگرفت
(اسم عکاس سو هیونه)
سو هیون: نه نه اصلا درست واینمیستی... درست ـ.. نه نه دستاتو درست بزار
همسنجوری مشغول کارش بود تا اینکه جونگ سو میره جلو سلام میده و ا/ت هم پشت سرش
جونگ سو: سلام رفیق
که یهو سو هیون نگاشو میده به جونگ سو و بلند میشه و لبخند میزنه و میگه
سو هیون: اوه رفیق!! چه خبر...؟!
جونگ سو: خبر نیس شما چی؟! چیکارمیکنین؟! کاراتون خوب پیش میره؟!
جونگ سو در حال حرف زدن بود که یهو سو هیون نگاش میفته به ا/ت که پشت جونگ سو کنار در وایستادع
سو هیون: هی جونگ سو!
جونگ سو: بله؟!
سو هیون:اون دختره با تو اومده؟!
جونگ سو: ارهـ..
سو هیون: دوست دخترته؟!
جونگ سو: نه.. اوردمش مدلت بشه اگه بپسندیش
سو هیون: صداش بزن بگو بیاد
جونگ سو سرش بر میگردونع و میگه
جونگ سو: ا/ت!!
ا/ت: بله؟!
جونگ سو.: بیا پیش ما
ا/ت ازاسترس یه نفش عمیق کشید و جلو رفت
ا/ت: سلام اقا
و احترام میزاره..
سو هیون: سلام خانم... واسه مدل شدن اومدید دیگه به همراه اقای جونگ سو!!!؟!
ا/ت: بله...
سو هیون: واقعا واسه مدل شدن عالی هستی تو... اسمت چیه؟! چند سالته؟!
ا/ت: من اسمم ا/تس... ۱۸سالمه
سو هیون: خوب از این به بعد با ما همکاری میکنی ا/ت
ا/ت: واقعا؟!
سو هیون:بله....
۱۶.۲k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.