(ازدواج اجباری) پارت 6
(ازدواج اجباری) پارت 6
و جونگ کوک داشت با صورت عصبانی نگام میکرد و من خیلی ترسیده بودم جیمین گفت که جونگ کوک چرا اینجوری کرده جونگ کوک مجبور شد کل جریان رو برای جیمین تعریف کرد
و جیمین هم به من گفت که برم تو اتاقم و من هم رفتم
[از زبان جیمین]
بعد از اینکه ا.ت رفت به جونگ کوک گفتم که ا.ت رو سعی کن دوست داشته باشی و میتونی دلشو سریع بدست بیاری جونگ کوک گفت نمیتونم قبول کنم اخه دوسش ندارم بهش گفتم به حرفام
فکر کن
[از زبان ا.ت]
بعدی که جیمین رفت جونگ کوک اومد تو اتاق و دعوام کرد و کتکم زد که صورتم کامل زخمی شده بود و جونگ کوک رفت تو اتاق خودش و منم با گریه رفتم خونه مامانم و برای مامانم همه چیز رو توضیح دادم مامانم گفت میخوای بیا پیشم بمون دیگه نمیزارم برگردی پیش اون عوضی و پدرم گفت باید بری و از خونه بیرونم کرد رفتم بیرون و تصمیم گرفتم برم پیش جنی و اونجا بمونم جنی قبول کرد
[بقیه رو بعدا میزارم حمایت کنین تا زودتر بزارم]
و جونگ کوک داشت با صورت عصبانی نگام میکرد و من خیلی ترسیده بودم جیمین گفت که جونگ کوک چرا اینجوری کرده جونگ کوک مجبور شد کل جریان رو برای جیمین تعریف کرد
و جیمین هم به من گفت که برم تو اتاقم و من هم رفتم
[از زبان جیمین]
بعد از اینکه ا.ت رفت به جونگ کوک گفتم که ا.ت رو سعی کن دوست داشته باشی و میتونی دلشو سریع بدست بیاری جونگ کوک گفت نمیتونم قبول کنم اخه دوسش ندارم بهش گفتم به حرفام
فکر کن
[از زبان ا.ت]
بعدی که جیمین رفت جونگ کوک اومد تو اتاق و دعوام کرد و کتکم زد که صورتم کامل زخمی شده بود و جونگ کوک رفت تو اتاق خودش و منم با گریه رفتم خونه مامانم و برای مامانم همه چیز رو توضیح دادم مامانم گفت میخوای بیا پیشم بمون دیگه نمیزارم برگردی پیش اون عوضی و پدرم گفت باید بری و از خونه بیرونم کرد رفتم بیرون و تصمیم گرفتم برم پیش جنی و اونجا بمونم جنی قبول کرد
[بقیه رو بعدا میزارم حمایت کنین تا زودتر بزارم]
۲۲.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.