چیزی بدتر از عشق🍷🫂 𝖯𝖺𝗋𝗍 : 1
*ویو رزی
کلید رو انداختم داخل قفل و چرخوندمش...
در باز شد و وارد خونه شدم....
صدامو انداختم تو گلوم و داد زدم:
رزی : آنیووو... عروسکتون اومده هاااا...
کفشامو در اوردم و از راه رو بع سمت آشپز خونه رفتم....
رزی: مامان.... کجایی
از آشپز خونه که اومدم بیرون....
با دیدن فردی رو به روم جیغ بلندی کشیدم...
رزی: واتهههه فاکککک......🤣💔
فرد دستش رو گذاشت رو
دهنم که با اومدن عطرش سمتم فهمیدم اوپاعع....
تهیونگ: هیسسس! چه خبرته مگه جن دیدی؟
رزی: یاااا.... بلا نسبته جن... نمیگی سکته کنم؟....
تهیونگ: برو دست و صورتت رو بشور نودل هم داریم الکی صداتو
ننداز داخل کلت مامان بابا نیستن......
وات چرا جوابمو نداد؟ فقط همین بعد راهشو کشید رفت سمت
اتاقش این چند روزه خیلی رفتار های ته عجیب شده بود...
گشنم نبود برا همین رفتم سمت اتاقم....
درش رو باز کردم و رفتم داخل و در رو بستم....
کیفم رو در اوردم....
خیلی عرق کرده بودم ترجیح
میدادم برم حموم و بعدش بشینم رمانم رو بخونم.....
لباس و حوله ام رو برداشتم و رفتم سمت حمومه اتاقم.....
کلید رو انداختم داخل قفل و چرخوندمش...
در باز شد و وارد خونه شدم....
صدامو انداختم تو گلوم و داد زدم:
رزی : آنیووو... عروسکتون اومده هاااا...
کفشامو در اوردم و از راه رو بع سمت آشپز خونه رفتم....
رزی: مامان.... کجایی
از آشپز خونه که اومدم بیرون....
با دیدن فردی رو به روم جیغ بلندی کشیدم...
رزی: واتهههه فاکککک......🤣💔
فرد دستش رو گذاشت رو
دهنم که با اومدن عطرش سمتم فهمیدم اوپاعع....
تهیونگ: هیسسس! چه خبرته مگه جن دیدی؟
رزی: یاااا.... بلا نسبته جن... نمیگی سکته کنم؟....
تهیونگ: برو دست و صورتت رو بشور نودل هم داریم الکی صداتو
ننداز داخل کلت مامان بابا نیستن......
وات چرا جوابمو نداد؟ فقط همین بعد راهشو کشید رفت سمت
اتاقش این چند روزه خیلی رفتار های ته عجیب شده بود...
گشنم نبود برا همین رفتم سمت اتاقم....
درش رو باز کردم و رفتم داخل و در رو بستم....
کیفم رو در اوردم....
خیلی عرق کرده بودم ترجیح
میدادم برم حموم و بعدش بشینم رمانم رو بخونم.....
لباس و حوله ام رو برداشتم و رفتم سمت حمومه اتاقم.....
۱.۹k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.