پارت ۲
پارت ۲
دیدم پسره داره میخنده گفتم به چی میخندی هیچی نگفت بعد یهو خوابم گرفت راستی نگفتم که پیش سوهو نشسته بودم بعد یهو یه نفر درو سفت زد بعد بیدار شدم دیدم بغلم نشسته رفتم یهو رو او صندلی نشستم بعد رفتم درو باز کردم گفتم هوووویییی چع خبرته دو دختر بودن گفتن با اینکه اون اقا رو نمیشناسیم ولی اومدییم مهمون اون باشیم من گفتم میتونستی مث ادم درو بزنی میخواستن هولم بدن که دستش رو پیچوندم و گفت اخخخخخخ اومد داخل نشست و بعد بهم گفت یه لحظه برو بیرون همون لحظه گوشیم زنگ خورد رفتم بیرو بعد گفتن بیا داخل دوباره گفتن تا اخر سو هو اومد دید دارم هنوز باگوشیم حرف میزنم بعد رفتدتو بعد ۱ ساعت اومدم دو تا خر رفته بودن اونم خوابیده بود من تو گوشیم اهنگ گوش میدادم ۴ ساعت گذشت داشتم تو آیینه روتین پوستی میکردم یهو سوهو یه جیغی کشید منم گفتم مرض گفت واییییی جیگرم برید گفتم از چی جیگرت برید گفت این ماسک صورت رو زدی خب ادم میترسه بعد ماکسرو در اوردم لوازم ارایشییمو در اوردم بعد یه تینت لب صورتی ملایم زدم و لنز های قهوه ایم رو در اوردم چون چشمای خودم ابی بود بعد سوهو گفت مگ مرض داری لنز قهوه ای میزاری چشای خودت که بهترن منم گفتم خب مردم میگن قهوه ای بیشتر بهت میاد بعدشم سرت تو کار خودت باشه بعد سوهو گفت چند ساعت دیگه میرسیم تهران من گفتم ۵ ساعت دیگه میرسیم ۲ ساعت گذشت بعد بهش گفتم برو بیرون میخوام لباسامو عوض کنم بعد رفت بیرون لباسام رو با یه لباس سفید طرح گربه عوض کردم شلوارم رو با یه شلوار سیاه عوض کردم پیرسینگامو گذاشتم یکی مال لبم یکی مال ابروم و یکی هم مال ناف شکمم موهامو هم شونه کردم گفتم بش بیا تو بعد دیدم ساعت دستشه گفتم بش بیشعور تو که از اولشم ساعت داشتی چرا ۲ ساعت پیش از من ساعت پرسیدی گفت قبل اینکه سوار قطار شم اب ریخته روش تارا گفت اها اوکی بعد قرار بود نیم ساعت دیگه برسیم نیم ساعت بعد شد رسیدیم ماشینم هم که بی ام اکس تیری بود تو پارکینگ بود قرار بود برم خونه دوستم هانی بمونم رفتم رسیدم خونشون مثل یه با غ بود رفتم داخل با پدر مادر هانی احوال پرسی کردم رفتم لباسام رو عوض کردم بعد اومدم پایین یهو شک زده شدم دیدم همو سوهو هم کوپه ایم اونجا بود یهو دوتامو داد زدیم تو اینجا چیکار میکنی یهو دیدم یه پسر دیگه هم اومد اون دا داش خودم بود اسمش این یوپ یهو من جیغ زدم گفتم داداشش....
دیدم پسره داره میخنده گفتم به چی میخندی هیچی نگفت بعد یهو خوابم گرفت راستی نگفتم که پیش سوهو نشسته بودم بعد یهو یه نفر درو سفت زد بعد بیدار شدم دیدم بغلم نشسته رفتم یهو رو او صندلی نشستم بعد رفتم درو باز کردم گفتم هوووویییی چع خبرته دو دختر بودن گفتن با اینکه اون اقا رو نمیشناسیم ولی اومدییم مهمون اون باشیم من گفتم میتونستی مث ادم درو بزنی میخواستن هولم بدن که دستش رو پیچوندم و گفت اخخخخخخ اومد داخل نشست و بعد بهم گفت یه لحظه برو بیرون همون لحظه گوشیم زنگ خورد رفتم بیرو بعد گفتن بیا داخل دوباره گفتن تا اخر سو هو اومد دید دارم هنوز باگوشیم حرف میزنم بعد رفتدتو بعد ۱ ساعت اومدم دو تا خر رفته بودن اونم خوابیده بود من تو گوشیم اهنگ گوش میدادم ۴ ساعت گذشت داشتم تو آیینه روتین پوستی میکردم یهو سوهو یه جیغی کشید منم گفتم مرض گفت واییییی جیگرم برید گفتم از چی جیگرت برید گفت این ماسک صورت رو زدی خب ادم میترسه بعد ماکسرو در اوردم لوازم ارایشییمو در اوردم بعد یه تینت لب صورتی ملایم زدم و لنز های قهوه ایم رو در اوردم چون چشمای خودم ابی بود بعد سوهو گفت مگ مرض داری لنز قهوه ای میزاری چشای خودت که بهترن منم گفتم خب مردم میگن قهوه ای بیشتر بهت میاد بعدشم سرت تو کار خودت باشه بعد سوهو گفت چند ساعت دیگه میرسیم تهران من گفتم ۵ ساعت دیگه میرسیم ۲ ساعت گذشت بعد بهش گفتم برو بیرون میخوام لباسامو عوض کنم بعد رفت بیرون لباسام رو با یه لباس سفید طرح گربه عوض کردم شلوارم رو با یه شلوار سیاه عوض کردم پیرسینگامو گذاشتم یکی مال لبم یکی مال ابروم و یکی هم مال ناف شکمم موهامو هم شونه کردم گفتم بش بیا تو بعد دیدم ساعت دستشه گفتم بش بیشعور تو که از اولشم ساعت داشتی چرا ۲ ساعت پیش از من ساعت پرسیدی گفت قبل اینکه سوار قطار شم اب ریخته روش تارا گفت اها اوکی بعد قرار بود نیم ساعت دیگه برسیم نیم ساعت بعد شد رسیدیم ماشینم هم که بی ام اکس تیری بود تو پارکینگ بود قرار بود برم خونه دوستم هانی بمونم رفتم رسیدم خونشون مثل یه با غ بود رفتم داخل با پدر مادر هانی احوال پرسی کردم رفتم لباسام رو عوض کردم بعد اومدم پایین یهو شک زده شدم دیدم همو سوهو هم کوپه ایم اونجا بود یهو دوتامو داد زدیم تو اینجا چیکار میکنی یهو دیدم یه پسر دیگه هم اومد اون دا داش خودم بود اسمش این یوپ یهو من جیغ زدم گفتم داداشش....
۵.۲k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲