منو یادت میاد ؟
پارت ۱۵
(یونگی)
بعد اینکه آلا اومد بیرون منم رفتم داخل اتاق دکتر داشت لبخند میزد منم رفتم سلام کردم و نشستم
دکتر : یه خبر خوب براتون دارم
یونگی هیجان زده پرسید : چه خبری ؟؟
دکتر : آلا خانم اینبار با خواست خودش میخواد گذشته رو بیاد بیاره
یونگی : واقعا ؟!!
دکتر : بله ، حتی ایشون گفتن که میخوان خیلی زود بیاد بیارن
یونگی : خب باید چیکار کنیم ؟
دکتر : اممم ... بهتره که بیشتر باهم وقت بگذرونید و بیشتر سعی کنی خاطرات گذشته رو بازسازی کنی
یونگی : این شکلی زود جوابگو میشه ؟
دکتر : احتمالش زیاده
یونگی : حتما انجامش میدم
از دکتر خدافظی کردم و اومدم بیرون، بهتره از این موقعیت استفاده کنم تا آلا رو پیش خودم ببرم
به پدر مادر آلا گفتم که آلا باید یه مدت پیش من بمونه اونا هم با کلی اسرار های من قبول کردن
(آلا)
زمانی که یونگی داخل اتاق بود با هزار بدبختی مامانمو راضی کردم که بابا رو بپیچونه تا منو یونگی بریم بیرون ، ولی بعد حرف های یونگی بابا هم اجازه داد تا بریم بیرون
- میگم برای غروب بریم کجا ؟
یونگی : ساحل
- وای چقد قشنگ
یونگی : بهتر نیست لباسات رو عوض کنی ؟
- مگه اینا چهشونه ؟
یونگی : بیا یه لباس برات آوردم اونو بپوش
-باشه
ادامه دارد
خب عزیزان برای پارت بعد که فک کنم هیجان انگیزتره لایک کنید
#بی_تی_اس #فیک #یونگی #رمان #شوگا
#BTS #Suga
(یونگی)
بعد اینکه آلا اومد بیرون منم رفتم داخل اتاق دکتر داشت لبخند میزد منم رفتم سلام کردم و نشستم
دکتر : یه خبر خوب براتون دارم
یونگی هیجان زده پرسید : چه خبری ؟؟
دکتر : آلا خانم اینبار با خواست خودش میخواد گذشته رو بیاد بیاره
یونگی : واقعا ؟!!
دکتر : بله ، حتی ایشون گفتن که میخوان خیلی زود بیاد بیارن
یونگی : خب باید چیکار کنیم ؟
دکتر : اممم ... بهتره که بیشتر باهم وقت بگذرونید و بیشتر سعی کنی خاطرات گذشته رو بازسازی کنی
یونگی : این شکلی زود جوابگو میشه ؟
دکتر : احتمالش زیاده
یونگی : حتما انجامش میدم
از دکتر خدافظی کردم و اومدم بیرون، بهتره از این موقعیت استفاده کنم تا آلا رو پیش خودم ببرم
به پدر مادر آلا گفتم که آلا باید یه مدت پیش من بمونه اونا هم با کلی اسرار های من قبول کردن
(آلا)
زمانی که یونگی داخل اتاق بود با هزار بدبختی مامانمو راضی کردم که بابا رو بپیچونه تا منو یونگی بریم بیرون ، ولی بعد حرف های یونگی بابا هم اجازه داد تا بریم بیرون
- میگم برای غروب بریم کجا ؟
یونگی : ساحل
- وای چقد قشنگ
یونگی : بهتر نیست لباسات رو عوض کنی ؟
- مگه اینا چهشونه ؟
یونگی : بیا یه لباس برات آوردم اونو بپوش
-باشه
ادامه دارد
خب عزیزان برای پارت بعد که فک کنم هیجان انگیزتره لایک کنید
#بی_تی_اس #فیک #یونگی #رمان #شوگا
#BTS #Suga
۷.۳k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.