ا.ت ویو

ا.ت ویو
خب بلخره میتونم کسی را بکشم (نه اینکه تا الان نمیکشت)
ا.ت: کوک
کوک: هان
ا.ت: مشکلی نداری بهت میگم کوک
کوک: نچ
ا.ت: باشه
رفتن بیرون
کوک: تو اینجا وایسا
ا.ت: باش
کوک
ویو داشتیم حمله میکردن که منو ا.ت رفتیم و حمله کردیم

ا.ت ویو
داشتیم حمله میکردیم که دیدم یکی داره از پشت به کوک شلیک میکنه
رفتم جلوی تیر
و سیاهی مطلق

کوک ویو
شنیدم صدای شلیک اومد پشتم را نگاه کردم
دیدم ا.ت افتاده غرق خونه
کوک: ا.ت نههههه
کوک: ویو
ا.ت را بردیم بیمارستان
الان 6 ساعته که داخل هستن خیلی نگران ا.ت هستم

دکتر اومد بیرون
کوک: حالش چطوره
دکتر: متاسفم تسلیت عرض میکنم
کوک: چییی
دکتر: امممم خب شوخی کردم
کوک: یقه ی دکتر را گرفت مگه من باهات شوخی دارم
دکتر: باشه ولم کن گاو خوردم