فیک جانگ کوک (عشق اشتباه)پارت۱*
تو اویی هستی.از هشتم با کوک دوستی.یعنی از چهارده سالگی.میری دانشگاه هنر رشتت اهنگ سازی هست کوک هم دانشگاهی ات هم هست.مامان بابات هم که اصلا انگار ن انگار بابات زن گرفته ماهی هم یه پول گنده می زنه به جیبت ولی خیلی کار می کنی تو.
از زبان اویی:
ساعت ۷ از خواب بلند شدم گوشیم رو چک کردم .کوک پیام زده بود.
کوک:بیام دنبالت؟
اویی:نه
کوک:چرا؟
اویی:می خوام قبلش برم کتاب خونه.
کوک:باش
پاشدم رفتم یه ذره صبحونه خوردم لباسم رو هم پوشیدم.کتابام رو جمع کردم و راه افتادم برم کتاب خونه .پیاده رفتم.یهو گوشیم تو راه زنگ خورد.ورداشتم.
کوک:الو اویی.
اویی:سلام کوک خوبی؟
کوک:ممنون می گم که...
اویی:چیزی شده؟
کوک:مارت تو کتاب خونه کی تموم میشه؟
اویی:ساعت ۱۱:۰۰ تا ساعت ۱۲:۰۰ هم باید بریم دانشگاه.
کوک:پس من ساعت ۱۱:۰۰ میام کتاب خونه دنبالت.
اویی:مرسی
کوک:بای
و قطع کرد.منم رفتم کتاب خونه شروع کردم به درس خوندن تا ساعت ده دقیقه به ۱۱:۰۰ وسیله هامو اروم به دون صدا جمع کردم .رفتم دم در.محو درخت ها شده بودم که حواسم با صدای بوق ماشین پرت شد کوک بود.سریع رفتم سمت ماشینش .سوار شدم.
کوک:سلام عزیزم.
اویی:هوی مگه من دوست دخترتم سلام.
کوک:باشه اروم دختر چته دیونه.
بدو دیرمون میشه هااااااااا.
از زبان اویی:
ساعت ۷ از خواب بلند شدم گوشیم رو چک کردم .کوک پیام زده بود.
کوک:بیام دنبالت؟
اویی:نه
کوک:چرا؟
اویی:می خوام قبلش برم کتاب خونه.
کوک:باش
پاشدم رفتم یه ذره صبحونه خوردم لباسم رو هم پوشیدم.کتابام رو جمع کردم و راه افتادم برم کتاب خونه .پیاده رفتم.یهو گوشیم تو راه زنگ خورد.ورداشتم.
کوک:الو اویی.
اویی:سلام کوک خوبی؟
کوک:ممنون می گم که...
اویی:چیزی شده؟
کوک:مارت تو کتاب خونه کی تموم میشه؟
اویی:ساعت ۱۱:۰۰ تا ساعت ۱۲:۰۰ هم باید بریم دانشگاه.
کوک:پس من ساعت ۱۱:۰۰ میام کتاب خونه دنبالت.
اویی:مرسی
کوک:بای
و قطع کرد.منم رفتم کتاب خونه شروع کردم به درس خوندن تا ساعت ده دقیقه به ۱۱:۰۰ وسیله هامو اروم به دون صدا جمع کردم .رفتم دم در.محو درخت ها شده بودم که حواسم با صدای بوق ماشین پرت شد کوک بود.سریع رفتم سمت ماشینش .سوار شدم.
کوک:سلام عزیزم.
اویی:هوی مگه من دوست دخترتم سلام.
کوک:باشه اروم دختر چته دیونه.
بدو دیرمون میشه هااااااااا.
۶۳.۰k
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.