پارت ۲ قمارخونه
با روبه روم هم چند تا مرد بودن یه ذره که دقت کردم دیدم یه مرده روی صندلی چرمی نشسته
(جیمین:_)
_لی همینه؟
بابای ا/ت:بله ارباب خودشه
+چی..چیشده(تهجب)
_هیچی فقط از این به بعد پیش من زندگی میکنی نه پدرت
+هااا(بلند)
بابای ا/ت:ساکت شو دختره ی خیره سر چیه نکنه واقعا فک کردی دوست دارم میدونی چقدر پول از فروختند گیر او....
_بسته(محکم)... خب معامله انجام شد بهتره دیگه بری(سرد)
بابا ی ا/ت:چشم(تعظیم)
راوی: آقای کیم به خونه برمیگرده و میخواد کاری کنه کع دیگه ا/ته ای توی زندگیش نبوده و نیست قدم زنان به سمت آشپزخونه رفت و غذاشو گرم کرد و.... بسته بریم سراغ ا/ت وقتی پدرش از اونجا رفت بغضی که تو کل این مدت تو گلوش نشسته بود رو شکست ولی نه نه نه اربابش حتی یک واکنش کوچیک هم نشون نداد دیگه داشت گریه هاش کلافه میکرد که اربابش گفت:
_دهنتو ببند وگرنه با روش خودم میبندمش نزار روز اولی روی سگه من بابا بیا
(جیمین:_)
_لی همینه؟
بابای ا/ت:بله ارباب خودشه
+چی..چیشده(تهجب)
_هیچی فقط از این به بعد پیش من زندگی میکنی نه پدرت
+هااا(بلند)
بابای ا/ت:ساکت شو دختره ی خیره سر چیه نکنه واقعا فک کردی دوست دارم میدونی چقدر پول از فروختند گیر او....
_بسته(محکم)... خب معامله انجام شد بهتره دیگه بری(سرد)
بابا ی ا/ت:چشم(تعظیم)
راوی: آقای کیم به خونه برمیگرده و میخواد کاری کنه کع دیگه ا/ته ای توی زندگیش نبوده و نیست قدم زنان به سمت آشپزخونه رفت و غذاشو گرم کرد و.... بسته بریم سراغ ا/ت وقتی پدرش از اونجا رفت بغضی که تو کل این مدت تو گلوش نشسته بود رو شکست ولی نه نه نه اربابش حتی یک واکنش کوچیک هم نشون نداد دیگه داشت گریه هاش کلافه میکرد که اربابش گفت:
_دهنتو ببند وگرنه با روش خودم میبندمش نزار روز اولی روی سگه من بابا بیا
۸.۱k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.