شینپی (پارت ۱۲)
ازم رد شد و رفت سمت اتاقش . رفتم سمت اتاقش و به چارچوب در تکیه دادم .
سینا : کدوم دوستت؟
سارا : ن...نمیشناسیش.
سینا : پی کی باهاش آشنا شدی؟
سارا : او...اون روز توی کافه .
سینا : آدم قابل اعتمادی هست؟
سارا : آره بابا . با لبخند ضایعی قضیه رو جمعش کرد . یهو برگشت سمتم و گفت : منم باهات بیام پیش ا/ت؟
چشماش برق میزدن ک ذوق عجیبی داشت .
گفتم : آره اتفاقا ا/ت گفت بیا یه سر بزن .
دستاشو کوبید بِهَم . سارا : حتما میام !
بعدم جست و خیز کنان رفت سمت دستشویی . وا...این چرا اینجوری میکنه؟ نشستم توی پذیرایی که صدای زمزمه اومد . سارا داره توی دستشویی با تلفن صحبت میکنه ؟ قبلا از این کارا نمی کرد .***
سارا : ا/ت جونم ! پرید بغل ا/ت . معلوم بود معذبه ولی با خاطر اینکه سارا ناراحت نشه، اونم بغلش کرد .
ا/ت : چطوری دختر؟ ازت خبری نیست .
سارا : ببخشید . تو چطوری؟
سینا : ا/ت خیلی عالیه . سارا برگشت سمتم و گفت : چطور؟ با پوزخند گفتم : هرکی همچین مهمونایی داشته باشه کیفش کوکه! ا/ت بهم چشم غره رفت . سارا با تردید نگامون کرد و گفت : کی؟
ا/ت : بر و بچ بی تی اس . سارا جلوی دهنش رو گرفت. جدی شوکه شده بود . به لکنت افتاد .
سارا : ن...نگفته بودی .
ا/ت : یهویی شد .
سارا یواش گفت : میدونی مینهو دنبالشونه؟
ا/ت : البته که میدونم . سارا ساکت شد و دیگه هیچی نگفت .***ا/ت و سارا داشتن کلی خوش می گذروندن با هم ولی رفتارای سارا عجیب شده بود ، ساکت تر شده بود و مثل اول ذوق نداشت . همشم داشت ا/ت رو سین جیم می کرد . نشسته بودن داشتن باهم فیلم می دیدن . گفتم : ا/ت ، کتفت چطوره؟
ا/ت : بد نیست .
سارا : کتفت چی شده؟
ا/ت : هیچی دیروز تیر خورد .
سارا : چی؟!(جیغ) چرا؟!
ا/ت : سوهو اینجا بود . ردش کردم بره .
سارا : حرومزاده...حالا چرا اومده بود؟
ا/ت : قبل از اینکه بگه فرستادمش رو هوا .
سارا : چند نفر بودن؟
ا/ت : چقدر سوال می پرسی سارا . بزار فیلمو ببینم .
سارا : باشه...م...من دیگه برم .
#فیک_بی_تی_اس #فیک
سینا : کدوم دوستت؟
سارا : ن...نمیشناسیش.
سینا : پی کی باهاش آشنا شدی؟
سارا : او...اون روز توی کافه .
سینا : آدم قابل اعتمادی هست؟
سارا : آره بابا . با لبخند ضایعی قضیه رو جمعش کرد . یهو برگشت سمتم و گفت : منم باهات بیام پیش ا/ت؟
چشماش برق میزدن ک ذوق عجیبی داشت .
گفتم : آره اتفاقا ا/ت گفت بیا یه سر بزن .
دستاشو کوبید بِهَم . سارا : حتما میام !
بعدم جست و خیز کنان رفت سمت دستشویی . وا...این چرا اینجوری میکنه؟ نشستم توی پذیرایی که صدای زمزمه اومد . سارا داره توی دستشویی با تلفن صحبت میکنه ؟ قبلا از این کارا نمی کرد .***
سارا : ا/ت جونم ! پرید بغل ا/ت . معلوم بود معذبه ولی با خاطر اینکه سارا ناراحت نشه، اونم بغلش کرد .
ا/ت : چطوری دختر؟ ازت خبری نیست .
سارا : ببخشید . تو چطوری؟
سینا : ا/ت خیلی عالیه . سارا برگشت سمتم و گفت : چطور؟ با پوزخند گفتم : هرکی همچین مهمونایی داشته باشه کیفش کوکه! ا/ت بهم چشم غره رفت . سارا با تردید نگامون کرد و گفت : کی؟
ا/ت : بر و بچ بی تی اس . سارا جلوی دهنش رو گرفت. جدی شوکه شده بود . به لکنت افتاد .
سارا : ن...نگفته بودی .
ا/ت : یهویی شد .
سارا یواش گفت : میدونی مینهو دنبالشونه؟
ا/ت : البته که میدونم . سارا ساکت شد و دیگه هیچی نگفت .***ا/ت و سارا داشتن کلی خوش می گذروندن با هم ولی رفتارای سارا عجیب شده بود ، ساکت تر شده بود و مثل اول ذوق نداشت . همشم داشت ا/ت رو سین جیم می کرد . نشسته بودن داشتن باهم فیلم می دیدن . گفتم : ا/ت ، کتفت چطوره؟
ا/ت : بد نیست .
سارا : کتفت چی شده؟
ا/ت : هیچی دیروز تیر خورد .
سارا : چی؟!(جیغ) چرا؟!
ا/ت : سوهو اینجا بود . ردش کردم بره .
سارا : حرومزاده...حالا چرا اومده بود؟
ا/ت : قبل از اینکه بگه فرستادمش رو هوا .
سارا : چند نفر بودن؟
ا/ت : چقدر سوال می پرسی سارا . بزار فیلمو ببینم .
سارا : باشه...م...من دیگه برم .
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۱۳.۷k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.