مقتل
#مقتل شهادت حضرت زهرای اطهر علیهاالسلام
محدثین و مورخین روايت كرده اند در ساعات آخر حضرت فاطمه عليهاالسّلام اَسْمآء بنت عُمَيْس را فرمودند كه آبى بياور كه من وضو بسازم.
سپس حضرت وضو ساختند و به روايتى غسل كردند، نيكوترين غسلها و بوى خوش طلبيدند وخود را خوشبو گردانيدند وجامه هاى نو طلبيدند و پوشيدند و فرمودند:
اى اسماء! جبرئيل در وقت مفارقت پدرم از دنیا، چهل درهم كافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت كرد. يك قسمت براى خود گذاشت و يكى از براى من و يكى از براى على عليه السّلام. آن كافور را بياور كه مرا به آن حنوط كنند.
چون كافور را آورد بی بی فرمودند: نزديك سر من بگذار.
سپس پاى خود را به قبله كردند وخوابيدند وجامه بر روى خود كشيدند و فرمودند:
اى اسماء! ساعتى صبر كن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگويم على عليهالسّلام را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گرديدهام...😭
اسماء ساعتى انتظار كشيد بعد از آن، آن حضرت را ندا كرد و صدائى نشنید و گفت: اى دختر مصطفى! اى دختر بهترين فرزندان آدم! اى دختر بهترين كسى كه بر روى زمين راه رفته است. اى دختر آن كسى كه در شب معراج به مرتبه (قابَ قَوْسَيْن اَوْ اَدْنى) رسيده است!
چون جواب نشنيد جامه را از روى مباركش برداشت ديد كه مرغ روحش به رياض جنّات پرواز كرده است.
بر روى آن حضرت افتاد، آن حضرت را مىبوسيد و میگفت:
چون به خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله برسى سلام اسماء بنت عُمَيْس را به آن حضرت برسان.
در اين حال حضرت امام حسن و امام حسين عليهماالسّلام از در آمدند و گفتند:
اى اسماء! مادر ما، دراين وقت چرا به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته وليكن به رحمت رب واصل گرديده است...😭
حضرت امام حسن عليهالسّلام خود را بر روى آن حضرت افكند و روى انورش را مىبوسيدند و مىگفتند:
اى مادر! با من سخن بگو پيش از آنكه روحم از بدن مفارقت كند.
حضرت امام حسين عليهالسّلام بر روى پايش افتادند و مى بوسيدند آن را و مىگفتند:
اى مادر! منم فرزند توحسين، با من سخن بگو پيش از آنكه دلم شكافته شود و از دنيا مفارقت كنم.😭
سپس اسماء گفت: اى دو جگر گوشه رسول خدا، برويد و پدر بزرگوار خود را خبر كنيد و خبر مادر خود را به او برسانيد.
ایشان بيرون رفتند چون نزديك به مسجد رسيدند صدا به گريه بلند كردند؛ پس صحابه به استقبال ايشان دويدند گفتند: سبب گريه شما چيست اى فرزندان رسول خدا؟ حق تعالى هرگز ديده شما را گريان نگرداند، مگر جاى جدّ خود را خالى ديدهايد گريان گرديدهايد از شوق ملاقات او؟!
گفتند: مادر ما از دنيا مفارقت كرده.
تا حضرت اميرالمؤمنين علی عليهالسّلام اين خبر وحشت اثر را شنيدند با صورت افتادند و غش كردند😭
سپس آب بر آن حضرت ريختند تا به حال آمدند و مىفرمودند: بعد از تو خود را به كه تسلى بدهم.
پس اين دو شعر را در مصيبت آن حضرت ادا فرمودند:
لِكُلِّ اجْتِماعٍ مِنْ خَليلَيْن فِرْقَةٌ
وَكُلُّ الَّذى دُونَ الْفِر اقِ قَليلٌ
وَاِنَّ افْتِقادى واحِدا بَعْدَ واحِدٍ
دَليلٌ عَلى اَنْ لا يَدُوُمَ خَليلٌ
يعنى هر اجتماعى از دو دوست، آخر به جدائى منتهى مى شود و هر مصيبتى كه غير از جدائى و مرگ است، اندك است و رفتن فاطمه بعد از حضرت رسول، پيش من دليل است بر آنكه هيچ دوستى باقى نمى ماند.
📚 منابع:
جلاءالعیون، باب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، بخش شهادت
منتهی الامال، جلد اول، باب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، بخش شهادت
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمه_الزهرا
@managheb_ahlebeyt
محدثین و مورخین روايت كرده اند در ساعات آخر حضرت فاطمه عليهاالسّلام اَسْمآء بنت عُمَيْس را فرمودند كه آبى بياور كه من وضو بسازم.
سپس حضرت وضو ساختند و به روايتى غسل كردند، نيكوترين غسلها و بوى خوش طلبيدند وخود را خوشبو گردانيدند وجامه هاى نو طلبيدند و پوشيدند و فرمودند:
اى اسماء! جبرئيل در وقت مفارقت پدرم از دنیا، چهل درهم كافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت كرد. يك قسمت براى خود گذاشت و يكى از براى من و يكى از براى على عليه السّلام. آن كافور را بياور كه مرا به آن حنوط كنند.
چون كافور را آورد بی بی فرمودند: نزديك سر من بگذار.
سپس پاى خود را به قبله كردند وخوابيدند وجامه بر روى خود كشيدند و فرمودند:
اى اسماء! ساعتى صبر كن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگويم على عليهالسّلام را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گرديدهام...😭
اسماء ساعتى انتظار كشيد بعد از آن، آن حضرت را ندا كرد و صدائى نشنید و گفت: اى دختر مصطفى! اى دختر بهترين فرزندان آدم! اى دختر بهترين كسى كه بر روى زمين راه رفته است. اى دختر آن كسى كه در شب معراج به مرتبه (قابَ قَوْسَيْن اَوْ اَدْنى) رسيده است!
چون جواب نشنيد جامه را از روى مباركش برداشت ديد كه مرغ روحش به رياض جنّات پرواز كرده است.
بر روى آن حضرت افتاد، آن حضرت را مىبوسيد و میگفت:
چون به خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه وآله برسى سلام اسماء بنت عُمَيْس را به آن حضرت برسان.
در اين حال حضرت امام حسن و امام حسين عليهماالسّلام از در آمدند و گفتند:
اى اسماء! مادر ما، دراين وقت چرا به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته وليكن به رحمت رب واصل گرديده است...😭
حضرت امام حسن عليهالسّلام خود را بر روى آن حضرت افكند و روى انورش را مىبوسيدند و مىگفتند:
اى مادر! با من سخن بگو پيش از آنكه روحم از بدن مفارقت كند.
حضرت امام حسين عليهالسّلام بر روى پايش افتادند و مى بوسيدند آن را و مىگفتند:
اى مادر! منم فرزند توحسين، با من سخن بگو پيش از آنكه دلم شكافته شود و از دنيا مفارقت كنم.😭
سپس اسماء گفت: اى دو جگر گوشه رسول خدا، برويد و پدر بزرگوار خود را خبر كنيد و خبر مادر خود را به او برسانيد.
ایشان بيرون رفتند چون نزديك به مسجد رسيدند صدا به گريه بلند كردند؛ پس صحابه به استقبال ايشان دويدند گفتند: سبب گريه شما چيست اى فرزندان رسول خدا؟ حق تعالى هرگز ديده شما را گريان نگرداند، مگر جاى جدّ خود را خالى ديدهايد گريان گرديدهايد از شوق ملاقات او؟!
گفتند: مادر ما از دنيا مفارقت كرده.
تا حضرت اميرالمؤمنين علی عليهالسّلام اين خبر وحشت اثر را شنيدند با صورت افتادند و غش كردند😭
سپس آب بر آن حضرت ريختند تا به حال آمدند و مىفرمودند: بعد از تو خود را به كه تسلى بدهم.
پس اين دو شعر را در مصيبت آن حضرت ادا فرمودند:
لِكُلِّ اجْتِماعٍ مِنْ خَليلَيْن فِرْقَةٌ
وَكُلُّ الَّذى دُونَ الْفِر اقِ قَليلٌ
وَاِنَّ افْتِقادى واحِدا بَعْدَ واحِدٍ
دَليلٌ عَلى اَنْ لا يَدُوُمَ خَليلٌ
يعنى هر اجتماعى از دو دوست، آخر به جدائى منتهى مى شود و هر مصيبتى كه غير از جدائى و مرگ است، اندك است و رفتن فاطمه بعد از حضرت رسول، پيش من دليل است بر آنكه هيچ دوستى باقى نمى ماند.
📚 منابع:
جلاءالعیون، باب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، بخش شهادت
منتهی الامال، جلد اول، باب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، بخش شهادت
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمه_الزهرا
@managheb_ahlebeyt
۱.۱k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.