پارت پنجم
اما من میخوامت
پارت پنجم
جانگ: ساعت ۴ آماده باش اون لباسیم که اجوما بهت میده رو بپوش
ات:من هنوز ۱۴ سالمه چطور میتونی منو بدی به یه مردددد چطور دلت اومد (با داد و گریه )
که جانگ به ات یه سیلی محکم زد و لارا اومد سمت ات
لارا: جانگ چیکار میکنی برای چی میزنیش
جانگ: من این دخترو تا امروز بخاطر تو نگهش داشتم اما دیگه بسه اگر ازدواج نکنه یکی از ماها میمیره فهمیدییی
جانگ رفت و ات داشت هنوزم گریه میکرد مادر ات گفت
لارا: دخترم درسته سخته با یه مرد ۲۶ ساله تو این سن ازدواج کردن اما ازدواج تو به نفع هممونه اینجوری از شر جانگ هم خلاص میشی
ات: پسره ۲۶سالشه؟ مامان من جدی نمیتونم چطور ممکنه اخههه
لارا:دخترم میتونی تو میتونی
ات: چیکارس؟
لارا: با اشک گفت مافیاس
ات : خشکش زد و هیچی نگفت
فلش بک به روز خاستگاری
کوک: زنگ خونه رو پدرم زد و...
شرط:۱۰تا لایک
۱۰تا کامنت
پارت پنجم
جانگ: ساعت ۴ آماده باش اون لباسیم که اجوما بهت میده رو بپوش
ات:من هنوز ۱۴ سالمه چطور میتونی منو بدی به یه مردددد چطور دلت اومد (با داد و گریه )
که جانگ به ات یه سیلی محکم زد و لارا اومد سمت ات
لارا: جانگ چیکار میکنی برای چی میزنیش
جانگ: من این دخترو تا امروز بخاطر تو نگهش داشتم اما دیگه بسه اگر ازدواج نکنه یکی از ماها میمیره فهمیدییی
جانگ رفت و ات داشت هنوزم گریه میکرد مادر ات گفت
لارا: دخترم درسته سخته با یه مرد ۲۶ ساله تو این سن ازدواج کردن اما ازدواج تو به نفع هممونه اینجوری از شر جانگ هم خلاص میشی
ات: پسره ۲۶سالشه؟ مامان من جدی نمیتونم چطور ممکنه اخههه
لارا:دخترم میتونی تو میتونی
ات: چیکارس؟
لارا: با اشک گفت مافیاس
ات : خشکش زد و هیچی نگفت
فلش بک به روز خاستگاری
کوک: زنگ خونه رو پدرم زد و...
شرط:۱۰تا لایک
۱۰تا کامنت
۷.۵k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.