پارت ششم
دوست پسر مافیا🌓
ویو ات :
شروع به بوسیدنم کرد ، ولی من همراهیش نمیکردم تا اینه لبم رو گاز گرفت و مجبورم کرد که همراهیش کنم تا خدمتکار در زد و گفت : آقای جئون یه نفر پایین باهاتون کار دارن ولم کرد و در گوشم گفت : کارم که باهاش تموم شد به حساب تو هم میرسم .
ویو کوک :
رفتم پایین دیدم تهیونگ بش گفتم : میگم تو باید زمانی که با اتم بیای ؟
تهیونگ : ببخشید واقعا نمیدونستم عذر من را بپزیرید سرورم
کوک : مزه نریز بنال ببینم واس چی اومدی
تهیونگ : شرکت (یه اسمی خودتون بزارید) توافق مارو قبول نکرد
کوک: خودت یه کاریش کن من کار دارم
تهیونگ : بمیرم هم دیگه به تو درباره شرکتا چیزی نمیگم
کوک : خو نگو
بعدش تهیونگ بلند شد رفت
ویو ات :
الان کوک پایینه بزار از فرصت استفاده کنم و فرار کنم رفتم کنار پنجره ، ارتفاعش زیاد نبود ولی اگه تعادلم رو حفظ نکنم قطعا پام میشکنه ولی اشکال نداره حداقل از دست این خلاص میشم و بعد خودم رو انداختم و بعد…….
ویو ات :
شروع به بوسیدنم کرد ، ولی من همراهیش نمیکردم تا اینه لبم رو گاز گرفت و مجبورم کرد که همراهیش کنم تا خدمتکار در زد و گفت : آقای جئون یه نفر پایین باهاتون کار دارن ولم کرد و در گوشم گفت : کارم که باهاش تموم شد به حساب تو هم میرسم .
ویو کوک :
رفتم پایین دیدم تهیونگ بش گفتم : میگم تو باید زمانی که با اتم بیای ؟
تهیونگ : ببخشید واقعا نمیدونستم عذر من را بپزیرید سرورم
کوک : مزه نریز بنال ببینم واس چی اومدی
تهیونگ : شرکت (یه اسمی خودتون بزارید) توافق مارو قبول نکرد
کوک: خودت یه کاریش کن من کار دارم
تهیونگ : بمیرم هم دیگه به تو درباره شرکتا چیزی نمیگم
کوک : خو نگو
بعدش تهیونگ بلند شد رفت
ویو ات :
الان کوک پایینه بزار از فرصت استفاده کنم و فرار کنم رفتم کنار پنجره ، ارتفاعش زیاد نبود ولی اگه تعادلم رو حفظ نکنم قطعا پام میشکنه ولی اشکال نداره حداقل از دست این خلاص میشم و بعد خودم رو انداختم و بعد…….
۴.۱k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.