این سرنوشته 《 چند پارتی 》
مینا 》 به محض اینکه از خواب بلند شدم آمدم قدم بزنم تمام سئول شده پر از عکسای ایدل جونگ کوک درسته کوچکترین عضو بی تی اس بلخره میتونم باهاش صحبت کنم ببینمش خوشحالم رو دیوار ها ایستگاه اتوبوس صفحه نمایشگر بزرگ که که نشونش میداد توجهم به عکس کیوتی ازش جلب شد اون به طرز عجیبی با دوست پسر قبلیم شباهت داره دوباره اون خاطره تو ذهنم پلی شد
پرش زمانی ☆ آخرین بادکنک وصل کردم اون کاراموز کمپانی واجی هستش که صدای در آمد برقا خاموش کردم به سمت اتاق رفت منم برق روشن کردم جیغ زدم کیک گرفتم به سمت اتاق رفتم شعر تولدت مبارک رو میخوندم
تولدت مبارک تولدت مبارک ...
لباساش رو داخل چمدونم انداخت بخندم خشک شد
هی جونگو چرا وسایلا رو جمع میکنی امم تولدته
جونگو 》 وقتی برای این چرت پرتا ندارم یه تصمیمی گرفتم بیا از هم جدابشیم نمیخوتم دیگه باهات قرار بزارم چمدون گرفت رفت ...
چرا همچین کاری کرد
پرش زمانی ☆
خونه رفتم این خرش قطبی هنوز خوابه اون عمم بود که دیشب میگفت فردا بیدار نشی میکشمت
با لگدی بهش زدم
.. هی هی خرس قطبی بیدار شو باید برم فن ساین یادت رفته
پرش زمانی ☆ آخرین بادکنک وصل کردم اون کاراموز کمپانی واجی هستش که صدای در آمد برقا خاموش کردم به سمت اتاق رفت منم برق روشن کردم جیغ زدم کیک گرفتم به سمت اتاق رفتم شعر تولدت مبارک رو میخوندم
تولدت مبارک تولدت مبارک ...
لباساش رو داخل چمدونم انداخت بخندم خشک شد
هی جونگو چرا وسایلا رو جمع میکنی امم تولدته
جونگو 》 وقتی برای این چرت پرتا ندارم یه تصمیمی گرفتم بیا از هم جدابشیم نمیخوتم دیگه باهات قرار بزارم چمدون گرفت رفت ...
چرا همچین کاری کرد
پرش زمانی ☆
خونه رفتم این خرش قطبی هنوز خوابه اون عمم بود که دیشب میگفت فردا بیدار نشی میکشمت
با لگدی بهش زدم
.. هی هی خرس قطبی بیدار شو باید برم فن ساین یادت رفته
۳۷.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.