جه مین: بریم خرید همه لباس بخریم؟
جه مین: بریم خرید همه لباس بخریم؟
ات: اره
سوحون: کی؟
ات: هووو حالا دو هفته دیگه مونده نزدیک جشن میریم
یونجین: درسته
لیسا: باشه پس
بعد از دانشگاه رفتم بیرون مثل دیروز جیمین دم در ایستاده بود از دوستام خدافظی کردمو رفتم سوار ماشین شدم
جیمین: سلام
ات: سلام
جیمین: خوش گذشت؟
ات: اره
جیمین: چون زنگ زدن گفتن به استاد بی احترامی کردی
ات: اون پسره... باورم نمیشه زنگم زده خب با خطکش زدیم خودتو خالی کردی... ایشش لوس
جیمین: زدتت؟ اون چطور به خودش اجازه داد خواهر منو بزنههه؟
ات: باشه حالا اشکال خودم جوابش کردم
جیمین: میدونی بعضی وقتا خوشم میاد زبونت دو متره
ات: یااا جیمینا.... لازم باشه ده متر میشه
جیمین:(خنده)
رسیدیم عمارت رفتم اتاقم لباسمو عوض کردمو برگشتم پایین
جیمین: میگم امروز کوک و ته قراره بیان، شبم میخوایم بریم بیرون تو تنها میمونی
ات:خوبه، اشکالی نداره
جیمین:(لبخند)
جیمین ویو
باورم نمیشه مجبورم اتو تنها بزارم اما اگه نرم ممکنه یکی از مهم ترین جلساتو از دست بدم نگهبانا رو بیشتر کردم تا حواسشون به ات باشه
ات ویو *
برگشتم اتاقم کامپیوترمو روشن کردم و با دوستام تماس تصویری گرفتم
ات: سلام
همه: سلام
ات: حوصلم ریده
یونجین: منم سگم تو خوبی ونه ریده
ات: خنده
جه مین: امروز بریم بیرون؟
ات: من نمیتونم دوستای برادرم میخوان بیان منم...
لیسا: میخوای فضولی کنی؟
ات: یااا... نخیر میخوام پیششون بشینم
یوتجین: رو دوستای برادرش کراشه میخواد بشینه نگاشون کنه
ات: اونا مثل داداشامن و من رو کسی کراش نیستم
سوجون: راست میگه رو کسی کراش نیست
جه مین: تو بهش خیلی نزدیکی اگه میگی نیست یغنی نیست دیگه
لیسا و یونجین: درسته
زنگ در خورد *
ات: در زدن خدافظ
همه خدافظ
رفتم پایین
کوک و ته: سلام ات
ات: سلااام
جیمبن: من اینجا هویجم
ته: نه تو شلغمی
جیمین: یااا
ات: نه هویج نه شلغم... موچی
جیمین: اره دیگه بزرگتریم مافیا شد موچی
همه: خنده
جیمین: باشه دیگه...شما دوتام بیاین قرار بود درمورد یچیزی حرف بزنیم
کوک و ته: اوک
رفتن تو حال منم رفتم تو اشپزخونه
ات: اجومااا... گشنمه شیک میخوام
اجوما: باسه دخترم برات درست می کنم
ات: مرسی
اجوما برام شیک درست کرد بعد از اینکه خوردم رفتم اتاقم که صدای جیمین که صدام میکردو شنیدم
جیمین: ات ما داریم میریم
ات: باشه خداافظ
این پارت طولانی شد تو دوتا پست میزارم
ات: اره
سوحون: کی؟
ات: هووو حالا دو هفته دیگه مونده نزدیک جشن میریم
یونجین: درسته
لیسا: باشه پس
بعد از دانشگاه رفتم بیرون مثل دیروز جیمین دم در ایستاده بود از دوستام خدافظی کردمو رفتم سوار ماشین شدم
جیمین: سلام
ات: سلام
جیمین: خوش گذشت؟
ات: اره
جیمین: چون زنگ زدن گفتن به استاد بی احترامی کردی
ات: اون پسره... باورم نمیشه زنگم زده خب با خطکش زدیم خودتو خالی کردی... ایشش لوس
جیمین: زدتت؟ اون چطور به خودش اجازه داد خواهر منو بزنههه؟
ات: باشه حالا اشکال خودم جوابش کردم
جیمین: میدونی بعضی وقتا خوشم میاد زبونت دو متره
ات: یااا جیمینا.... لازم باشه ده متر میشه
جیمین:(خنده)
رسیدیم عمارت رفتم اتاقم لباسمو عوض کردمو برگشتم پایین
جیمین: میگم امروز کوک و ته قراره بیان، شبم میخوایم بریم بیرون تو تنها میمونی
ات:خوبه، اشکالی نداره
جیمین:(لبخند)
جیمین ویو
باورم نمیشه مجبورم اتو تنها بزارم اما اگه نرم ممکنه یکی از مهم ترین جلساتو از دست بدم نگهبانا رو بیشتر کردم تا حواسشون به ات باشه
ات ویو *
برگشتم اتاقم کامپیوترمو روشن کردم و با دوستام تماس تصویری گرفتم
ات: سلام
همه: سلام
ات: حوصلم ریده
یونجین: منم سگم تو خوبی ونه ریده
ات: خنده
جه مین: امروز بریم بیرون؟
ات: من نمیتونم دوستای برادرم میخوان بیان منم...
لیسا: میخوای فضولی کنی؟
ات: یااا... نخیر میخوام پیششون بشینم
یوتجین: رو دوستای برادرش کراشه میخواد بشینه نگاشون کنه
ات: اونا مثل داداشامن و من رو کسی کراش نیستم
سوجون: راست میگه رو کسی کراش نیست
جه مین: تو بهش خیلی نزدیکی اگه میگی نیست یغنی نیست دیگه
لیسا و یونجین: درسته
زنگ در خورد *
ات: در زدن خدافظ
همه خدافظ
رفتم پایین
کوک و ته: سلام ات
ات: سلااام
جیمبن: من اینجا هویجم
ته: نه تو شلغمی
جیمین: یااا
ات: نه هویج نه شلغم... موچی
جیمین: اره دیگه بزرگتریم مافیا شد موچی
همه: خنده
جیمین: باشه دیگه...شما دوتام بیاین قرار بود درمورد یچیزی حرف بزنیم
کوک و ته: اوک
رفتن تو حال منم رفتم تو اشپزخونه
ات: اجومااا... گشنمه شیک میخوام
اجوما: باسه دخترم برات درست می کنم
ات: مرسی
اجوما برام شیک درست کرد بعد از اینکه خوردم رفتم اتاقم که صدای جیمین که صدام میکردو شنیدم
جیمین: ات ما داریم میریم
ات: باشه خداافظ
این پارت طولانی شد تو دوتا پست میزارم
۱۶.۴k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.