رویای من . پارت 28
کوک:هرکی باخت باید اونو ببوسه
این سوک: اسونه یزره ولی هیجانیش نکنیم؟
کوک: ن همین خوبه
این سوک: باشه
بازی کردیم
این سوک: خببب من قیچی اوردم و تو کاغذ باختییی
لپمو اوردم جلو
این سوک: بوسم کن
کوک: نه دیگ از اینجا نه
این سوک: از کجا پس؟؟ پیشونی؟
کوک: نه ، لب به لب
این سوک: یااااا منحرففف ... بروو من نیستمممم
کوک: خودت گفتی هیجانیش کنیم گفتم همین خوبه گفتی باشه ، حالا برای هیجانی کردنش میخوای لباساتم در بیاری؟
رفتم عقب
این سوک : یاا منحرفف بررووو من نیستم
کوک: قانونه
هی داشت بهم نزدیک میشد و من عقب تر میرفتم
این سوک: کی ایین قانوون رو گذاشتهه اخههه
رفتم عقب دیگه جا نداشتم خوردم ب دیوار تاج تخت . نزدیک صورتم شد و اومد بغل گوشم و زمزمه کرد
کوک: من گذاشتم
نفس داغش خورد ب گوشم
با هر نفسش بدنم میلرزید
اومد و زانو هاشو گذاشت دو طرف پاهام
دستم رو از مچ گرفت
و به تاج تخت تکیه داد
کوک: فعلا خشن پیش نمیریم
این سوک: ولم کنن لطفا ، ما هنوز دانشجوییم ( با بی حالی )
زبونش رو روی گردنم کشید
کوک : ازدواج میکنیم
گردنم خیس شده بود
بعد گردنم رفت سراغ لبام
لب پایینمو مک میزد
بعد از چند مین ازم جدا شد
کوک : بهت رحم کردم لباسات رو در نیاوردم فعلا هم پرت نمیکنم
از روم بلند شد
و رفت ت پذیرایی
کوک: آههه ولی حال دادا
( این سوک )
حال نداشتم
لبم داشت خون میومد
همونجا ب خواب رفتم
کوک: این سوک. این سووک
رفتم ت اتاق
خوابش برده بود
کوک: از کاری که کردم غش نکنه باید تعجب کنم ( با پوزخند )
رفتم از لب ی بوس کوچیکی کردم و پتو روش کشیدم
امروز دلم ب حالش سوخت
ب جونگهی زنگ بزنم شاید بتونه کاری کنه
برای قهر و اشتی شون
رفتم و زنگ زدم بهش
کپی ممنوع ❌
این سوک: اسونه یزره ولی هیجانیش نکنیم؟
کوک: ن همین خوبه
این سوک: باشه
بازی کردیم
این سوک: خببب من قیچی اوردم و تو کاغذ باختییی
لپمو اوردم جلو
این سوک: بوسم کن
کوک: نه دیگ از اینجا نه
این سوک: از کجا پس؟؟ پیشونی؟
کوک: نه ، لب به لب
این سوک: یااااا منحرففف ... بروو من نیستمممم
کوک: خودت گفتی هیجانیش کنیم گفتم همین خوبه گفتی باشه ، حالا برای هیجانی کردنش میخوای لباساتم در بیاری؟
رفتم عقب
این سوک : یاا منحرفف بررووو من نیستم
کوک: قانونه
هی داشت بهم نزدیک میشد و من عقب تر میرفتم
این سوک: کی ایین قانوون رو گذاشتهه اخههه
رفتم عقب دیگه جا نداشتم خوردم ب دیوار تاج تخت . نزدیک صورتم شد و اومد بغل گوشم و زمزمه کرد
کوک: من گذاشتم
نفس داغش خورد ب گوشم
با هر نفسش بدنم میلرزید
اومد و زانو هاشو گذاشت دو طرف پاهام
دستم رو از مچ گرفت
و به تاج تخت تکیه داد
کوک: فعلا خشن پیش نمیریم
این سوک: ولم کنن لطفا ، ما هنوز دانشجوییم ( با بی حالی )
زبونش رو روی گردنم کشید
کوک : ازدواج میکنیم
گردنم خیس شده بود
بعد گردنم رفت سراغ لبام
لب پایینمو مک میزد
بعد از چند مین ازم جدا شد
کوک : بهت رحم کردم لباسات رو در نیاوردم فعلا هم پرت نمیکنم
از روم بلند شد
و رفت ت پذیرایی
کوک: آههه ولی حال دادا
( این سوک )
حال نداشتم
لبم داشت خون میومد
همونجا ب خواب رفتم
کوک: این سوک. این سووک
رفتم ت اتاق
خوابش برده بود
کوک: از کاری که کردم غش نکنه باید تعجب کنم ( با پوزخند )
رفتم از لب ی بوس کوچیکی کردم و پتو روش کشیدم
امروز دلم ب حالش سوخت
ب جونگهی زنگ بزنم شاید بتونه کاری کنه
برای قهر و اشتی شون
رفتم و زنگ زدم بهش
کپی ممنوع ❌
۶.۷k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.