رمان عاشقم باش 🙃🫀
part 74
رفتم تو اتاق گوشیمو روشن کردم دیدم 24 تا تماس از دست رفته دارم و کلی پیامک
رفتم دیدم همش ارسلانه رفتم پیامامو باز کردم
اینم ارسلان خوندم همشو:
سلام عشقم خوبی؟
ببخشید نباید اینطوری رفتار میکردم
خودمم موندم نمیدونه یعنی چی
حالام میدونم قهری ها ولی بگو کجایی
دلم شور میزنه
نگرانتم
دوست دارم... :)
زنگ زدم بهش سریع جواب داد
من:سلام
ارسلان:سلام نفسم خوبی کجایی؟
من:من خونه مامانمم ببخشید نگرانت کردم عشقم
ارسلان:قهری؟
من:اره نازمو بکش
ارسلان:الهی قربونت برم قربون قهر کردنت برمم🙃🫀
من:حیح بسه حالا... میگما ارسلان اگه... واقعا چیزی که گفت راست باشه چی؟
ارسلان:بش فک نکن خب؟ اگه شد حالا... نمیدونم اصلا... دیانا اصلا انتظار نداشتم مخم هنگ کرده
من:اها هنوز برات ادرس و زمان نفرستاده؟
ارسلان:نه بفرسته برات میفرستم که باهم بریم
من:کاری نداری
ارسلان:نه عزیزم شب به خیر خوب بخوابی
من:مرسی تو هم
ارسلان:منکه بدون تو خوابم نمیبره
من:ارسلان من مثلا قهرمااااااااا عیشششش
ارسلان:باشه حالا 😂
من:خدافظ
ارسلان:خدافظ
رفتم دوباره تو هال
مامان:چی شد؟
من:بهش خبر دادم راس میگفتی نگران بود
مامان:افرین... همه مردا همینن کلا همه شون از بین اینطورین تو دلشون هیچی نیس
من:شاید
مامان:شام خوردی برات بیارم؟
من:نه گشنم نیس مرسی... من میرم بخوابم خستم
مامان:باشه برو تو همون اتاق قبلی خودت بخواب
من:باشه
رفتم لباس عوض کردم تا سرمو گذاشتم رو بالشت خوابم برد اصلا نمیتونستم باور کنم امروز چی شد
#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا
رفتم تو اتاق گوشیمو روشن کردم دیدم 24 تا تماس از دست رفته دارم و کلی پیامک
رفتم دیدم همش ارسلانه رفتم پیامامو باز کردم
اینم ارسلان خوندم همشو:
سلام عشقم خوبی؟
ببخشید نباید اینطوری رفتار میکردم
خودمم موندم نمیدونه یعنی چی
حالام میدونم قهری ها ولی بگو کجایی
دلم شور میزنه
نگرانتم
دوست دارم... :)
زنگ زدم بهش سریع جواب داد
من:سلام
ارسلان:سلام نفسم خوبی کجایی؟
من:من خونه مامانمم ببخشید نگرانت کردم عشقم
ارسلان:قهری؟
من:اره نازمو بکش
ارسلان:الهی قربونت برم قربون قهر کردنت برمم🙃🫀
من:حیح بسه حالا... میگما ارسلان اگه... واقعا چیزی که گفت راست باشه چی؟
ارسلان:بش فک نکن خب؟ اگه شد حالا... نمیدونم اصلا... دیانا اصلا انتظار نداشتم مخم هنگ کرده
من:اها هنوز برات ادرس و زمان نفرستاده؟
ارسلان:نه بفرسته برات میفرستم که باهم بریم
من:کاری نداری
ارسلان:نه عزیزم شب به خیر خوب بخوابی
من:مرسی تو هم
ارسلان:منکه بدون تو خوابم نمیبره
من:ارسلان من مثلا قهرمااااااااا عیشششش
ارسلان:باشه حالا 😂
من:خدافظ
ارسلان:خدافظ
رفتم دوباره تو هال
مامان:چی شد؟
من:بهش خبر دادم راس میگفتی نگران بود
مامان:افرین... همه مردا همینن کلا همه شون از بین اینطورین تو دلشون هیچی نیس
من:شاید
مامان:شام خوردی برات بیارم؟
من:نه گشنم نیس مرسی... من میرم بخوابم خستم
مامان:باشه برو تو همون اتاق قبلی خودت بخواب
من:باشه
رفتم لباس عوض کردم تا سرمو گذاشتم رو بالشت خوابم برد اصلا نمیتونستم باور کنم امروز چی شد
#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا
۲۵.۸k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.