فیک هیونجین پارت ۸

سوجین:اهم دونفر باید بره سالن ورزش رو تمیز کنه و پس هیونجین و ا/ت میرن
ا/ت:یعتی چی؟ من و هیونجین تنهاییی؟
کارینا:اصلا مشکلی نداره کههه
هیونجین:باشه میریم
ا/ت و هیونجین داشتن میرفتن سالن
تو سالن:
ا/ت:هیونجین تو اونور رو تمیز کن
هیونجین:باشه
ا/ت زیر لب:از دست کارینا و سوجین
هیونجین:چی گفتی؟
ا/ت:هیچی
هیونجین:ولی من شنیدما
ا/ت خندید:خب هرچی که شنیدی همونه
هیونجین:اممم.ا/ت میگم امروز عصر ساعت ۶ با سوجین و کارینا و اونوو میاین خونه من؟
ا/ت:خب باشه. خب تو خونه تنهایی؟
هیونجین با نا امیدی به زمین نگاه کرد:بابام تو انگلستان شرکت داره و ساله یه بار به دیدنم میاد.مامانم هم آمریکاس و هر شب خونه یکی از دوست پسراشه
ا/ت:متاسفم‌.حتما زندگی سختی داری
هیونجین:خیلی.هرشب و هرروز تنهایی تو خونه... خب تو چی؟
ا/ت:ماهم چند ماه پیش از ایران مهاجرت کردیم و بابام توی بیمارستان دکتره و مامانم هم توی کافه نزدیک خونمون کیک و دسر درست میکنه.
هیونجین:چقد خوب منم یه روز میبری ایران؟(بچههه چی میگییی)
ا/ت:ههههه چرااااا
هیونجین:همینجوری
ا/ت:خب برگرد سر کارت
□□□□□□■■■■■■□□□□□□
●●●●●●○○○○○○●●●●●●
پایان پارت ۸. امیدوارم خوشتون اومده باشه . شرایط برای پارت بعد ۲۲ لایک و ۱۵ کامنت