کیانوش
کیانوش
چند روز بعد از دعوای منو مبین رفتم پیش نیکا
_ سلام خوبی چه خبرا میگما نظرت تغییر نکرده
_ نه چون واقعا دوست دارم چرا باور نداری
_ خب تو رفته بودی بیمارستان پیش مبین باهاش صحبت کردی
_ خب که چی یعنی حرف زدن با اون نظرم تغییر میکنه نه اتفاقا قطعی تر هم میشه
_ پس امشب. ساعت هفت منتظرم باش بریم نظرمون رو به مامان بزرگ بگیم
_ باشه
شب رفتیم
_ سلام مامان بزرگ خوبید
_ مامان بزرگ من و کیانوش یه تصمیمی گرفتیم درباره زندگیمون
_ خب چه تصمیمی گرفتید ؟
_ مامان بزرگ ما میخواهیم با هم اِز..ازدواج کنیم
_ ام نیکا مبین چی مبین گناه نداره اون دوست داره چرا نمیفهمی حسش رو
_ مامان بزرگ گناه نداره مگه من گناه داشتم اون موقع
_ هی اون داشت و کیانوش زدنش چیزی نگفتم حالا شیر شدی
ادامه دارد ........
البته با امید شما
چند روز بعد از دعوای منو مبین رفتم پیش نیکا
_ سلام خوبی چه خبرا میگما نظرت تغییر نکرده
_ نه چون واقعا دوست دارم چرا باور نداری
_ خب تو رفته بودی بیمارستان پیش مبین باهاش صحبت کردی
_ خب که چی یعنی حرف زدن با اون نظرم تغییر میکنه نه اتفاقا قطعی تر هم میشه
_ پس امشب. ساعت هفت منتظرم باش بریم نظرمون رو به مامان بزرگ بگیم
_ باشه
شب رفتیم
_ سلام مامان بزرگ خوبید
_ مامان بزرگ من و کیانوش یه تصمیمی گرفتیم درباره زندگیمون
_ خب چه تصمیمی گرفتید ؟
_ مامان بزرگ ما میخواهیم با هم اِز..ازدواج کنیم
_ ام نیکا مبین چی مبین گناه نداره اون دوست داره چرا نمیفهمی حسش رو
_ مامان بزرگ گناه نداره مگه من گناه داشتم اون موقع
_ هی اون داشت و کیانوش زدنش چیزی نگفتم حالا شیر شدی
ادامه دارد ........
البته با امید شما
۳۲۹
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.