ستاره ی قرمز من پارت ۷
ستاره ی قرمز من پارت ۷
چویا : ممنون
و از اتاقش موری سان رفتم و برگشتم سمت اتاقی که میکو توش بود
میکو : چی...چیزی شده ...چویا ...سان
چویا : تو از الان به بعد عضو مافیای بندر نیستی
از دید میکو
وقتی اینو شنیدم دنیا روی سرم خراب شد یعنی چی
میکو با داد : چ.....چرااااااااا
چویا : ما کسی که....نتونه آدم بکشه رو نمیخوایم
همون لحظه به زور از جام بلند شدم و روی پاهام ایستادم
میکو : ب ...برای کارایی که تا الان برام کردین ممنونم و خدافظ
به زور شروع به راه رفتن کردم و رسیدم یه خونم حالا که نمیخوام کنارشون باشم بر علیه شون میشم
یک ماه بعد
الان بلاخره سازمانی که بر علیه مافیاست رو پیدا کردم سازمان کارآگاهان مصلح یعنی ق ....قبولم ....میکنن
توی فکرم بودم که چشمم به یکی افتاد که میخواست خودشو پرت کنه توی آب به موقع نمیرسیدم سریع دویدم سمتش ولی اون پرین سریع پریدم داخل آب یادم رفته بود مریضیم زیر آب سرفم گرفت و نفس کم آوردم سریع رفتم سمت اون مرد و بردمش بالا
و یه نفسی گرفتم اونو گذاشتم بالا و بعد خودم اومدم بالا وقتی روی زمین بودم سرفه هام قطع نمیشد
از دید دازای
مگه من نپریدم توی آب یهو یه دختر رو دیدم که داره سرفه های خونی میکنه و لباسش خیسه یعنی اون منو نجات داد
دازای : حا ....حالت خوبه
میکو : ا ....آره خوبم
دازای : ولی سرفه هات
میکو : دیگه .....عادی شده
چویا : ممنون
و از اتاقش موری سان رفتم و برگشتم سمت اتاقی که میکو توش بود
میکو : چی...چیزی شده ...چویا ...سان
چویا : تو از الان به بعد عضو مافیای بندر نیستی
از دید میکو
وقتی اینو شنیدم دنیا روی سرم خراب شد یعنی چی
میکو با داد : چ.....چرااااااااا
چویا : ما کسی که....نتونه آدم بکشه رو نمیخوایم
همون لحظه به زور از جام بلند شدم و روی پاهام ایستادم
میکو : ب ...برای کارایی که تا الان برام کردین ممنونم و خدافظ
به زور شروع به راه رفتن کردم و رسیدم یه خونم حالا که نمیخوام کنارشون باشم بر علیه شون میشم
یک ماه بعد
الان بلاخره سازمانی که بر علیه مافیاست رو پیدا کردم سازمان کارآگاهان مصلح یعنی ق ....قبولم ....میکنن
توی فکرم بودم که چشمم به یکی افتاد که میخواست خودشو پرت کنه توی آب به موقع نمیرسیدم سریع دویدم سمتش ولی اون پرین سریع پریدم داخل آب یادم رفته بود مریضیم زیر آب سرفم گرفت و نفس کم آوردم سریع رفتم سمت اون مرد و بردمش بالا
و یه نفسی گرفتم اونو گذاشتم بالا و بعد خودم اومدم بالا وقتی روی زمین بودم سرفه هام قطع نمیشد
از دید دازای
مگه من نپریدم توی آب یهو یه دختر رو دیدم که داره سرفه های خونی میکنه و لباسش خیسه یعنی اون منو نجات داد
دازای : حا ....حالت خوبه
میکو : ا ....آره خوبم
دازای : ولی سرفه هات
میکو : دیگه .....عادی شده
۵.۷k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.