عشق ابدی پارت ۹
عشق ابدی پارت ۹
ویو یونگی
اما خیلی توش موفق نبودم
÷پسرم؟ خوبی؟
همه نگاهم کردن ، سعی کردم خودم رو عادی نشون بدم
+ب...بله پدر(لبخند مصنوعی)
$پسرم؟(آروم)
+بله مادر؟
$میگم که....میخوای حالت خوب نیست بریم؟(آروم)
+ب...بله اگر میشه(بغض)
$ب....ب...باشه
$عزیزم؟(رو به بابای یونگی)
÷بله؟
$پاشو بریم دیگه
÷چی؟ باشه
-ک...کجا؟
$÷بریم دیگه عزیزم
رفتیم سمت در
بابام دستگیره رو کشید پایین ... .اما...اما در باز نمیشد.
دوباره امتحان کرد نشد ؛ عمو اومد جلو و اونم هر چی زور زد نشد
÷چیشده جیونگ؟(مثلا اسم بابای جیمین)
&نمیدونم ، ا....امروز چندمه؟
÷نه!
(نکته : هر بار شب ماه کامل به مدت ۵ روز خونه هاشون قفل میشه برای اینکه احتمال اومدن گرگینه ها خیلی زیاده)
+امشب قرص ماه کامل میشه؟
-آ...آره.
+خب تبریک میگم گیر کردیم /:
&مشکلی نداره که عزیزم
÷ولی خب ۵ روز زیادیه
¢حالا که دیگه نمیشه کاری کرد ، بیاید اینور . بیاید (مهربون)
دوباره رفتیم تو
انقدر شک شدم که حال بدم رو یادم رفته بود .
ساعت از ۱۰ شب گذشته بود . منم بشدت خوابم گرفته بود...
+وای ، مدرسه فردا رو چیکار کنیم؟؟
-همزادمون رو میزاریم
+آخخخخ خرابکاری شه چی؟
-دیگه کاریه که میشه (๑•﹏•)
ووششششش قیافه اشو
+عمو من خستم میشه بخوابم؟
&باشه عزیزم برو تو اتاق جیمین
-چییییی؟!!! خودم کجا برم پس؟
¢اتاقت ، پیش هم بخوابید .
+ا...اما
&برید دیگه انقدر بحث نکنید ، ماهم کار داریم (بلند)
+-چشم..(تعجب)
سریع جیم شدیم تو اتاق جیمین
یکم که چه عرض کنم ، زیادی معذب بودم.
-خ..خ...اوممم...خب تو بخواب رو تخت ، من کار دارم
+چیکار؟
-خ..خب..می...میخوام...میخوام برم ..حموم آره حموم(هل و خنده مصنوعی)
+باشه ، پس شب بخیر
-شب بخیر /:
ویو جیمین
یکم معذب باش آقای مین ، ایششش/:
چِقَدَم راحت ولو شده رو تخت |=
بیخیال شدم و رفتم تو حموم ، راستش بهش الکی گفتم که میخوام برم حموم
شیر رو باز کردم و لباسام رو درآوردم و رفتم داخل وان ؛ نمیدونستم چقدر گذشته بود که دیدم در رو میزنن . شت کیه؟!
-ب...بله!؟
+نمیخوای بیای بیرون؟
-چ..چی؟ مگه خواب نبودی؟
+آخه نه اینکه صدای شر شر آب کمه و دارم لالایی گوش میکنم ، خوابم نبرد
-خیله خب بی مزه .
+از کجا میدونی بی مزه ام؟(پوزخند)
-یااااا ، بیشور.(بیشور رو آروم گفت)
+شنیدم
-تکراری شده ولی ، گفتم که بشنوی
+زود تر بیا بیرون.
-چشم ارباب(تیکه)
+آفرین برده(مثل جیمین)
-یااااا ، من که میام بیرون
+مشتاقانه منتظرم (لبخند)
این....این چشه؟ آیش
سریع خودمو شستم و اومدم بیام بیرون که....
خب خب ببخشید دیر شد اینم بعدی
الان پارت بعدش رو هم آپ میکنم ✨
ویو یونگی
اما خیلی توش موفق نبودم
÷پسرم؟ خوبی؟
همه نگاهم کردن ، سعی کردم خودم رو عادی نشون بدم
+ب...بله پدر(لبخند مصنوعی)
$پسرم؟(آروم)
+بله مادر؟
$میگم که....میخوای حالت خوب نیست بریم؟(آروم)
+ب...بله اگر میشه(بغض)
$ب....ب...باشه
$عزیزم؟(رو به بابای یونگی)
÷بله؟
$پاشو بریم دیگه
÷چی؟ باشه
-ک...کجا؟
$÷بریم دیگه عزیزم
رفتیم سمت در
بابام دستگیره رو کشید پایین ... .اما...اما در باز نمیشد.
دوباره امتحان کرد نشد ؛ عمو اومد جلو و اونم هر چی زور زد نشد
÷چیشده جیونگ؟(مثلا اسم بابای جیمین)
&نمیدونم ، ا....امروز چندمه؟
÷نه!
(نکته : هر بار شب ماه کامل به مدت ۵ روز خونه هاشون قفل میشه برای اینکه احتمال اومدن گرگینه ها خیلی زیاده)
+امشب قرص ماه کامل میشه؟
-آ...آره.
+خب تبریک میگم گیر کردیم /:
&مشکلی نداره که عزیزم
÷ولی خب ۵ روز زیادیه
¢حالا که دیگه نمیشه کاری کرد ، بیاید اینور . بیاید (مهربون)
دوباره رفتیم تو
انقدر شک شدم که حال بدم رو یادم رفته بود .
ساعت از ۱۰ شب گذشته بود . منم بشدت خوابم گرفته بود...
+وای ، مدرسه فردا رو چیکار کنیم؟؟
-همزادمون رو میزاریم
+آخخخخ خرابکاری شه چی؟
-دیگه کاریه که میشه (๑•﹏•)
ووششششش قیافه اشو
+عمو من خستم میشه بخوابم؟
&باشه عزیزم برو تو اتاق جیمین
-چییییی؟!!! خودم کجا برم پس؟
¢اتاقت ، پیش هم بخوابید .
+ا...اما
&برید دیگه انقدر بحث نکنید ، ماهم کار داریم (بلند)
+-چشم..(تعجب)
سریع جیم شدیم تو اتاق جیمین
یکم که چه عرض کنم ، زیادی معذب بودم.
-خ..خ...اوممم...خب تو بخواب رو تخت ، من کار دارم
+چیکار؟
-خ..خب..می...میخوام...میخوام برم ..حموم آره حموم(هل و خنده مصنوعی)
+باشه ، پس شب بخیر
-شب بخیر /:
ویو جیمین
یکم معذب باش آقای مین ، ایششش/:
چِقَدَم راحت ولو شده رو تخت |=
بیخیال شدم و رفتم تو حموم ، راستش بهش الکی گفتم که میخوام برم حموم
شیر رو باز کردم و لباسام رو درآوردم و رفتم داخل وان ؛ نمیدونستم چقدر گذشته بود که دیدم در رو میزنن . شت کیه؟!
-ب...بله!؟
+نمیخوای بیای بیرون؟
-چ..چی؟ مگه خواب نبودی؟
+آخه نه اینکه صدای شر شر آب کمه و دارم لالایی گوش میکنم ، خوابم نبرد
-خیله خب بی مزه .
+از کجا میدونی بی مزه ام؟(پوزخند)
-یااااا ، بیشور.(بیشور رو آروم گفت)
+شنیدم
-تکراری شده ولی ، گفتم که بشنوی
+زود تر بیا بیرون.
-چشم ارباب(تیکه)
+آفرین برده(مثل جیمین)
-یااااا ، من که میام بیرون
+مشتاقانه منتظرم (لبخند)
این....این چشه؟ آیش
سریع خودمو شستم و اومدم بیام بیرون که....
خب خب ببخشید دیر شد اینم بعدی
الان پارت بعدش رو هم آپ میکنم ✨
۱.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.