تمام این مدت عاشقش بودم یعنی این عشقی که بهش داشتم الکی ب
تمام این مدت عاشقش بودم یعنی این عشقی که بهش داشتم الکی بود بلند شدم بهش گفتم تو بادیگارد منی اشک هایی که میریختم
همشون بی اختیار بود دست خودم نبود نفهمیدم کی این اتفاق افتاد
ات رفت فیلیکس هم پشتش
ات:ولم کن فیلیکس
ف:ات ببین من واقعا مجبورم
ات:مجبور به چی
ف:ببخش منو ات
ات تاکسی گرفت رفت سمت خونه
ات:الو تهیونگ
ته: چی شده ات
ات: تهیونگ هق فیلیکس میخواد استعفا بده هق
ته: چی
ات: میرم خونه
ته:دارم میام
فیلیکس هم سوار ماشین شد دنبال ات رفت
خلاصه تهیونگ رسید خونه
ات هم 5 دقیقه بعدش رسید
ات:تهیونگ
ته:ات چی شده چرا گریه میکنی
ات:فیلیکس میخواد استعفا بده
ته:چرا
ات:گفت.....
فیلیکس رسید
در باز بود اومد تو
ف: ات..
ته:فیلیکس توضیح بده چرا میخوای استعفا بدی
فیلیکس به ات نگاه کرد دید داره گریه میکنه
ات رفت اتاقش
ت:چرا
فیلیکس به تهیونگ همه چیز رو گفت
ته:خب عیب نداره میتونی. استعفا بدی ( اروم اخرش لبخند زد)
ف:ممنونم که درک میکنید
ته:تو میتونی بری من با ات صحبت میکنم
فیلیکس رفت
۱ساعت بعد
تق تق
ته:ات
تهیونگ یواش در رو باز کرد
ته:ات میدونم نخوابیدی میخوام باهات حرف بزنم
ات: بابا من حال ندارم
ته:ببین میدونم فیلیکس مثل دوستت بود ولی چون مجبور بود استعفا داد
ات:هق
ته:ات من نمیخوام تو گریه کنی
ات: میشه بغضی وقتا برم ببینمش
ته:ا .. اره
خلاصه شب شد
خوابیدن
♣
ات خواب بود رفتم بیرون براش شکلات تلخ کیک و.. خریدم
گذاشتم روی کابینت تا بیاد بخوره
ات:صبح بخیر(اروم صداش گرفته)
ته: صبحت بخیر....بیا صبحونه بخوریم
ات:من گشنم نیس
ته:ات نباید وعده غذاییت رو حذف کنی بیا بشین
ات رفت نشست یه لقمه خورد
ته:افرین دختر گلم
ته:ات ببین برات خوراکی خریدم
ات: ممنون
ته:ببین اگه قراره باشه هر یک از کارکنان استعفا بدن ناراحت بشیم که نمیشه
ات: ولی
ته:باید درک کنی که اونم کار داشت
ات: توی کدوم روستاست
ته:روستای ....
ات:میشه برم ببینمش
ته: یکم حالت خوب شه بعد
همشون بی اختیار بود دست خودم نبود نفهمیدم کی این اتفاق افتاد
ات رفت فیلیکس هم پشتش
ات:ولم کن فیلیکس
ف:ات ببین من واقعا مجبورم
ات:مجبور به چی
ف:ببخش منو ات
ات تاکسی گرفت رفت سمت خونه
ات:الو تهیونگ
ته: چی شده ات
ات: تهیونگ هق فیلیکس میخواد استعفا بده هق
ته: چی
ات: میرم خونه
ته:دارم میام
فیلیکس هم سوار ماشین شد دنبال ات رفت
خلاصه تهیونگ رسید خونه
ات هم 5 دقیقه بعدش رسید
ات:تهیونگ
ته:ات چی شده چرا گریه میکنی
ات:فیلیکس میخواد استعفا بده
ته:چرا
ات:گفت.....
فیلیکس رسید
در باز بود اومد تو
ف: ات..
ته:فیلیکس توضیح بده چرا میخوای استعفا بدی
فیلیکس به ات نگاه کرد دید داره گریه میکنه
ات رفت اتاقش
ت:چرا
فیلیکس به تهیونگ همه چیز رو گفت
ته:خب عیب نداره میتونی. استعفا بدی ( اروم اخرش لبخند زد)
ف:ممنونم که درک میکنید
ته:تو میتونی بری من با ات صحبت میکنم
فیلیکس رفت
۱ساعت بعد
تق تق
ته:ات
تهیونگ یواش در رو باز کرد
ته:ات میدونم نخوابیدی میخوام باهات حرف بزنم
ات: بابا من حال ندارم
ته:ببین میدونم فیلیکس مثل دوستت بود ولی چون مجبور بود استعفا داد
ات:هق
ته:ات من نمیخوام تو گریه کنی
ات: میشه بغضی وقتا برم ببینمش
ته:ا .. اره
خلاصه شب شد
خوابیدن
♣
ات خواب بود رفتم بیرون براش شکلات تلخ کیک و.. خریدم
گذاشتم روی کابینت تا بیاد بخوره
ات:صبح بخیر(اروم صداش گرفته)
ته: صبحت بخیر....بیا صبحونه بخوریم
ات:من گشنم نیس
ته:ات نباید وعده غذاییت رو حذف کنی بیا بشین
ات رفت نشست یه لقمه خورد
ته:افرین دختر گلم
ته:ات ببین برات خوراکی خریدم
ات: ممنون
ته:ببین اگه قراره باشه هر یک از کارکنان استعفا بدن ناراحت بشیم که نمیشه
ات: ولی
ته:باید درک کنی که اونم کار داشت
ات: توی کدوم روستاست
ته:روستای ....
ات:میشه برم ببینمش
ته: یکم حالت خوب شه بعد
۹.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.