پارت آخر
از زبان ات:
و بالخره اون شب رسید تهیونگ برام یه لباس عروس پف دار و خوشگل گرفته بود بعد از اینکه میکاپم تموم شد موهام رو اتو کردم و باز گزاشتم یه تور خوشگل هم زدم به سرم خیلی خوشگل شده بودم هانا هم یه لباس عروس خیلی خوشگل داشت و اونم مدل خاصی برای موهاش در نظر نگرفت و موهای بلندش ک تا روی باسنش میومد رو باز گزاشت.
بعد از پله های عمارت اومدیم پایین و دیدم ک دامادهای جذابمون با یه کت وشلوار خفن پایین منتظرمونن و میا هم با باباش وایساده بود و یه لباس کیوت پوشیده بود من خیلی خوشحال لودن ک زندگی به اون قشنگی داشتم.
تهیونگ دسته گل رز های سفید و قرمز ک واسم گرفته بود رو داد بهم و پیشونیم رو بوسید بعد رفتیم سر مراسم
من اونشب از ته دلم خوشحال بودم و میخندیدم اونقدر زیبا با تهیونگ میرقصیدم ک هیچ پری ای نمیتوست برقصه صدای خنده هام تا هفتا آسمون میرفت حالا من خوشبخت ترین و خوشحال ترین دختر دنیا بودم و از خدا خیلی ممنون بودم ک تهیونگ رو سر راه من قرار داد.
و این بود زندگی ما:)
پایان❤️
(بچه ها نظراتون هم بگید)
و بالخره اون شب رسید تهیونگ برام یه لباس عروس پف دار و خوشگل گرفته بود بعد از اینکه میکاپم تموم شد موهام رو اتو کردم و باز گزاشتم یه تور خوشگل هم زدم به سرم خیلی خوشگل شده بودم هانا هم یه لباس عروس خیلی خوشگل داشت و اونم مدل خاصی برای موهاش در نظر نگرفت و موهای بلندش ک تا روی باسنش میومد رو باز گزاشت.
بعد از پله های عمارت اومدیم پایین و دیدم ک دامادهای جذابمون با یه کت وشلوار خفن پایین منتظرمونن و میا هم با باباش وایساده بود و یه لباس کیوت پوشیده بود من خیلی خوشحال لودن ک زندگی به اون قشنگی داشتم.
تهیونگ دسته گل رز های سفید و قرمز ک واسم گرفته بود رو داد بهم و پیشونیم رو بوسید بعد رفتیم سر مراسم
من اونشب از ته دلم خوشحال بودم و میخندیدم اونقدر زیبا با تهیونگ میرقصیدم ک هیچ پری ای نمیتوست برقصه صدای خنده هام تا هفتا آسمون میرفت حالا من خوشبخت ترین و خوشحال ترین دختر دنیا بودم و از خدا خیلی ممنون بودم ک تهیونگ رو سر راه من قرار داد.
و این بود زندگی ما:)
پایان❤️
(بچه ها نظراتون هم بگید)
۱۴.۸k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.