پادشاه من پارت ۱۰ اخر
ا/ت ویو
بعده اون شب فهمیدم که باردارم...
چطور میتونه بابای بچه ای که دارم انقد ظالم گر و ظالم ستوده باشه...
نمیتونم تحمل کنم
ویو راوی
دخترک داستان ما آزرده بود ناراحت بود تو خودش میپیچید پس به میونگ که اومده بود دیدنش گفت که نامه ای به جیهوپ بده...
متن نامش راجب این بود که آزرده است و خره نامش نوشت " بیا و منو نجات بده "
۸ ماه بعد
ا/ت ویو
منو جیهوپ یجای خیلی دور تو جنگل باهم زندگی میکنیم من دوتا بچه از اون امپراطور دارم ولی خیلی خوشبختم ولی این خوشبختی ادامه داره؟
کوک ویو
بعده رفتنه ا/ت انگار ملکه ی دنیامو گرفته بودن مگه من چیکارش کردم؟ دوساله رفته برنگشته همه دارن دنبالش میگردن...
تا... یه سرباز اومد تو
ته. عالیجناب
+ ها
ته. من ملکه رو دیدم با یه مردی بودن و دوتا بچه و خیلی خوشحال بودن
+ ملکه ی من رو برگردون و اون مرد رو به زندان بینداز
ته. چشم
ا /ت ویو
صدای پا انگار تمام ترس وجودمو گرفته بود نه
یه عالمه سرباز حمله کردن منو و بچه هامو و جیهوپو گرفتن
....
+ ا/ت
_ امپراطور؟
+ تو هرزه بودی نه؟ چرا بازیم دادی . داد
_ من شمارو بازی ندادم .. باید تشکر کنین که بچه هاتون رو بزرگ کردم و ازون مرد تشکر باید کنین که کمک کردن در بچه داری به من.داد
+ چی؟ اونا بچه های منن؟
_ بله
+ ا/ت ببین من معذرت میخام.. اون مرد رو هم استخدام میکنم دیگه زجرت نمیدم فقط مال من شو
_ اما
+ لطفا . بغض
_ باشه
و اونها باهم به خوبی و خوشی زندگی کردننننن و جیهوپم زن گرف رففف
بعده اون شب فهمیدم که باردارم...
چطور میتونه بابای بچه ای که دارم انقد ظالم گر و ظالم ستوده باشه...
نمیتونم تحمل کنم
ویو راوی
دخترک داستان ما آزرده بود ناراحت بود تو خودش میپیچید پس به میونگ که اومده بود دیدنش گفت که نامه ای به جیهوپ بده...
متن نامش راجب این بود که آزرده است و خره نامش نوشت " بیا و منو نجات بده "
۸ ماه بعد
ا/ت ویو
منو جیهوپ یجای خیلی دور تو جنگل باهم زندگی میکنیم من دوتا بچه از اون امپراطور دارم ولی خیلی خوشبختم ولی این خوشبختی ادامه داره؟
کوک ویو
بعده رفتنه ا/ت انگار ملکه ی دنیامو گرفته بودن مگه من چیکارش کردم؟ دوساله رفته برنگشته همه دارن دنبالش میگردن...
تا... یه سرباز اومد تو
ته. عالیجناب
+ ها
ته. من ملکه رو دیدم با یه مردی بودن و دوتا بچه و خیلی خوشحال بودن
+ ملکه ی من رو برگردون و اون مرد رو به زندان بینداز
ته. چشم
ا /ت ویو
صدای پا انگار تمام ترس وجودمو گرفته بود نه
یه عالمه سرباز حمله کردن منو و بچه هامو و جیهوپو گرفتن
....
+ ا/ت
_ امپراطور؟
+ تو هرزه بودی نه؟ چرا بازیم دادی . داد
_ من شمارو بازی ندادم .. باید تشکر کنین که بچه هاتون رو بزرگ کردم و ازون مرد تشکر باید کنین که کمک کردن در بچه داری به من.داد
+ چی؟ اونا بچه های منن؟
_ بله
+ ا/ت ببین من معذرت میخام.. اون مرد رو هم استخدام میکنم دیگه زجرت نمیدم فقط مال من شو
_ اما
+ لطفا . بغض
_ باشه
و اونها باهم به خوبی و خوشی زندگی کردننننن و جیهوپم زن گرف رففف
۳.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.