تنهایی پارت 8
ویو ات ... بعد اینکه باندامونو یکی کردیم رفیتیم خونه اعضا همه دخترای اکیپم اونجا بودن هر 6 تاشون لیا .بورا . سویون. جی ا . لونا .جیسو... ات ; شماها اینجا چیکار میکنید .سویون ; ما باید اینو از تو بپرسیم که با دوست پسرامون اومدی اینجا 🤔😑 ات ; دوست پسراتون صبر کن ببینم یعنی اون پسرایی که میگفتین اینا بودن وایی خدا من چرا به من نگفتین .. لیا ;خوب نپرسیدی ..ات; توهم نباید میگفتی که با برادر من رلی .. لیا ; برادرت یعنی چی کوک داداش توعه .. کوک ;بله باید زود تر میگفتم خوب بزار بگم کیا باهم رلن .. ات;نمی خواد خودم میگم جیسو با جین . لیا با کوک. سویون با یونگی . جی ا باهوپی .لونا با نامی. بورام با جیمین . .ته هم که مثل من سینگله ..نامی ; چه جوری همرو درست گفتی . . ات; با اون چیزایی که تعریف کردن فهمیدم .. یونگی; تو از نامجونم باهوش تری ..ات ;خوب با با بسه دیگه .........................................................................................خماری بچه ها لطفا لایک کنید
۲.۱k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.