طبق یک کتاب
پارت16
یهو یه نور سفیدی جلوم اومد اون کی بود فرشته مرگ؟ چخبر شده این چرا از توی کتاب من اومد بیرون؟ جن بود
جن:سلام ات من فرشته جادو هستم
ات:تو..ف..فرش...فرشته...جادو..ه..هس..هستی(لکنت)
فرشته:درسته تو منو احضار کردی
ات:خب...جنی هم....این..کت..کتاب...رو..خ.خون..خونده...بود.(لکنت)
فرشته:ات من فقط میتوانم بهت بگم امشب پیشش بمون و از اینجا نرو
ات:پیش کی؟
فرشته: خودت میفهمی(ناپدیدشد)
ات:چی شد..(سیاهی)
.ساعت 22:30.
ات:چی شده من کجام ای سرم این چه خوابی بود
؟ات میره پایین
ات:مامان(بلند) بابا یونگی تینا کجایین
ات:پس بزار ببینم اقای پارک کجاست
جناب پارک(داد)
.صدایی از بیرون میاد.
ات:اینجا چخبره
جیمین:تو رو سننه
افسر1:خانم مین شما دستگیر شده بودین؟
افسر2:خانم ما باید ایشون رو ببریم
ات:بسه بسه نه من دستگیر نشده بودم. افسر چئون ولش کنید اون بیگناه هست
معاون پلیس چانگ:نکنه عاشقش شدید خانم مین چرا نمیزارید ببریمشون(جدی)
ات:مگه شماها تحقیق نکردید(داد)
چانگ:چرا داد میزنی نه چرا باید تحقیق کنیم وقتی خانم خودش میره گردش
ات:چون رییس پلیس کارش همینه
چانگ:شما هنوز افسر هستی چون تو این پرونده رو حل نکردی
ات:جناب پارک جیمین بی گناه هست چون خود چوی جکسون این مقاوم بهش داده
افسر1:رییس اقای پارک نیست
جیمین:نترس من اینجام دارم نگاه میکنم
ات:چرا میخوای؟
جیمین:موچی بیا اینو بگیر
ات:باشه ممنون
داشتم میگفتم همه چیز حل شده
افسر ها:خانم شما با اقای پارک ازدواج کردین؟
ات:نخیر وایسا شماها چرا این موقع اومدین
چانگ:چون جناب پارک داشتن میرفتن پارتی
جیمین: نباید میگفتی
ات:جیمین پاشو پاشو کاریت ندارم
جیمین:اوکی
چیکار داری....ای ای گوشم ولم کن
ات:نمیشه خب خداحافظ به همگی
.ات و جیمین رفتن تو .
جیمین:چرا گوشم رو گرفتی(جدی)
ات:چون جناب نباید برن پارتی
جیمین:به تو چه(داد)
ات;هوی حواست باشه شما منو به زور نگه داشتی اون موقع سرم داد میزنی(داد)
جیمین: خب اگر من اینکار رو نمیکردم خانواده هامون مارو عاشق هم میکردن
ات: نه اینکه ما عاشق هم هستم(در حال گشتن کل عمارت)
جیمین:تو نمیخوای یجا وایسی
ات:نچ حالا هم اگر بری پارتی بهتره بیا برو
جیمین:رفتم حد اقل اونجا یه عالم دختر خوشگل هسن
ات:که همشون زیرخواب مردم هستن
جیمین:ور ور ور
.جیمین رفتش
ات:خدایا من اینو چجوری تحمل کنم
.1سال بعد.
ویو ات
الان تقریبا یک سال هست که با جیمین زندگی میکنم ولی ما هنوز هیچ احساسی به هم نداریم شاید دیگه دعوا نمیکنیم و با هم کنار اومدیم ولی هیچ حسی شبیه به عشق به هم نداریم جیمین یه زیرخواب به اسم لارا داره و لارا خیلی هرزه هست
تق تق تق
ات:کیه
اجوما:خانم دوستاتون اینجا هستن
ات:
یهو یه نور سفیدی جلوم اومد اون کی بود فرشته مرگ؟ چخبر شده این چرا از توی کتاب من اومد بیرون؟ جن بود
جن:سلام ات من فرشته جادو هستم
ات:تو..ف..فرش...فرشته...جادو..ه..هس..هستی(لکنت)
فرشته:درسته تو منو احضار کردی
ات:خب...جنی هم....این..کت..کتاب...رو..خ.خون..خونده...بود.(لکنت)
فرشته:ات من فقط میتوانم بهت بگم امشب پیشش بمون و از اینجا نرو
ات:پیش کی؟
فرشته: خودت میفهمی(ناپدیدشد)
ات:چی شد..(سیاهی)
.ساعت 22:30.
ات:چی شده من کجام ای سرم این چه خوابی بود
؟ات میره پایین
ات:مامان(بلند) بابا یونگی تینا کجایین
ات:پس بزار ببینم اقای پارک کجاست
جناب پارک(داد)
.صدایی از بیرون میاد.
ات:اینجا چخبره
جیمین:تو رو سننه
افسر1:خانم مین شما دستگیر شده بودین؟
افسر2:خانم ما باید ایشون رو ببریم
ات:بسه بسه نه من دستگیر نشده بودم. افسر چئون ولش کنید اون بیگناه هست
معاون پلیس چانگ:نکنه عاشقش شدید خانم مین چرا نمیزارید ببریمشون(جدی)
ات:مگه شماها تحقیق نکردید(داد)
چانگ:چرا داد میزنی نه چرا باید تحقیق کنیم وقتی خانم خودش میره گردش
ات:چون رییس پلیس کارش همینه
چانگ:شما هنوز افسر هستی چون تو این پرونده رو حل نکردی
ات:جناب پارک جیمین بی گناه هست چون خود چوی جکسون این مقاوم بهش داده
افسر1:رییس اقای پارک نیست
جیمین:نترس من اینجام دارم نگاه میکنم
ات:چرا میخوای؟
جیمین:موچی بیا اینو بگیر
ات:باشه ممنون
داشتم میگفتم همه چیز حل شده
افسر ها:خانم شما با اقای پارک ازدواج کردین؟
ات:نخیر وایسا شماها چرا این موقع اومدین
چانگ:چون جناب پارک داشتن میرفتن پارتی
جیمین: نباید میگفتی
ات:جیمین پاشو پاشو کاریت ندارم
جیمین:اوکی
چیکار داری....ای ای گوشم ولم کن
ات:نمیشه خب خداحافظ به همگی
.ات و جیمین رفتن تو .
جیمین:چرا گوشم رو گرفتی(جدی)
ات:چون جناب نباید برن پارتی
جیمین:به تو چه(داد)
ات;هوی حواست باشه شما منو به زور نگه داشتی اون موقع سرم داد میزنی(داد)
جیمین: خب اگر من اینکار رو نمیکردم خانواده هامون مارو عاشق هم میکردن
ات: نه اینکه ما عاشق هم هستم(در حال گشتن کل عمارت)
جیمین:تو نمیخوای یجا وایسی
ات:نچ حالا هم اگر بری پارتی بهتره بیا برو
جیمین:رفتم حد اقل اونجا یه عالم دختر خوشگل هسن
ات:که همشون زیرخواب مردم هستن
جیمین:ور ور ور
.جیمین رفتش
ات:خدایا من اینو چجوری تحمل کنم
.1سال بعد.
ویو ات
الان تقریبا یک سال هست که با جیمین زندگی میکنم ولی ما هنوز هیچ احساسی به هم نداریم شاید دیگه دعوا نمیکنیم و با هم کنار اومدیم ولی هیچ حسی شبیه به عشق به هم نداریم جیمین یه زیرخواب به اسم لارا داره و لارا خیلی هرزه هست
تق تق تق
ات:کیه
اجوما:خانم دوستاتون اینجا هستن
ات:
۳.۲k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.