رمان شراب خونی🤤🍷
#شراب_خونی
#part59
"ویو کوک"
کوک:باید بریم دنیای خودمون!
تهیونگ و بورام:چی؟؟
کوک:باید بریم دنیای خودمون و به ملکه بگیم...
تهیونگ:من به....
کوک:تهیونگ!تو مگه نگفتی نمیخوای ات توی یه دنیای دیگه محو بشه مگه نگفتی نمیخوای بزاری که اون اونجا زجر بکشه...الان همه ی حرفات رو یادت رفت؟؟
تهیونگ:نه...یادم رفته و هنوزم دلم نمیخواد که ات تو یک دنیای دیگه محو بشه و زجر بکشه ولی اگه برگردیم به دنیای خودمون و اون ملکه ی عوضی نمیزاره دیگه برگردیم...!
بورام:تهیونگ!بیا برگردیم دنیای خودمون و از ملکه کمک بگیرم...بعدش من مامانم رو راضی میکنم!
تهیونگ:ولی اگه...
بورام:ولی اگه نداره تهیونگ...ما باید ات رو نجات بدیم
تهیونگ:باشه...من برمیگردم ولی اگه ملکه نزاشت بریم دنبال ات و توی دنیا های دیگه به من هیچ ربطی نداره!
#part59
"ویو کوک"
کوک:باید بریم دنیای خودمون!
تهیونگ و بورام:چی؟؟
کوک:باید بریم دنیای خودمون و به ملکه بگیم...
تهیونگ:من به....
کوک:تهیونگ!تو مگه نگفتی نمیخوای ات توی یه دنیای دیگه محو بشه مگه نگفتی نمیخوای بزاری که اون اونجا زجر بکشه...الان همه ی حرفات رو یادت رفت؟؟
تهیونگ:نه...یادم رفته و هنوزم دلم نمیخواد که ات تو یک دنیای دیگه محو بشه و زجر بکشه ولی اگه برگردیم به دنیای خودمون و اون ملکه ی عوضی نمیزاره دیگه برگردیم...!
بورام:تهیونگ!بیا برگردیم دنیای خودمون و از ملکه کمک بگیرم...بعدش من مامانم رو راضی میکنم!
تهیونگ:ولی اگه...
بورام:ولی اگه نداره تهیونگ...ما باید ات رو نجات بدیم
تهیونگ:باشه...من برمیگردم ولی اگه ملکه نزاشت بریم دنبال ات و توی دنیا های دیگه به من هیچ ربطی نداره!
۷.۱k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.