❤️دوست دارم❤️ فیک تهیونگ❤️(4)
خوب بلاخره وقت این بود که بریم خونه من رفتم ساحل و به میسو گفتم که شب ممکنه دیر بیام به دریا نگاه کردم خدا آخه چرا.... چرا من باید کسی باشم که ترک میشه اون هیچ وقت به فکرم نبود. بلند شدم و روبه روی دریا داد زدم چرا.....چرا با اینهمه خاطره هایی که دارم هنوز زندم ...... چرا....چرا زندم (گریت گرفته بود).
فلش بک:
من: ععههههه میسو بسته چرا اینجوری میکنی. میسو: هه هه چون دوست دارم دختره اشغال خودت رفتی که تهیونگ رو زدی بعد این طوری میکنی.•_•. من:خوب من چکار کنم برم چی بهش بگم؟. میسو: خاک تو سرت-_-. پایان فلش بک
اشکام آروم آروم می ریختن چرا تهیونگ چرا اینکار رو بامن کردی.....
فلش بک:
من: ععههههه میسو بسته چرا اینجوری میکنی. میسو: هه هه چون دوست دارم دختره اشغال خودت رفتی که تهیونگ رو زدی بعد این طوری میکنی.•_•. من:خوب من چکار کنم برم چی بهش بگم؟. میسو: خاک تو سرت-_-. پایان فلش بک
اشکام آروم آروم می ریختن چرا تهیونگ چرا اینکار رو بامن کردی.....
۲۴.۷k
۳۰ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.