وقتی برده بودت پیش خانوادش و ...
بالاخره از خونه خانواده دوست پسرت اومدی بیرون .. بالاخره استرست به پایان رسید ...
اونجا تمام تلاشت و کردی تا بهترینت و نشون بدی
میتونستی حس کنی که اونا هم ازت بدشون نیومده بود
با خواهر چان ... هانا ، شدیداً صمیمی شدین
با داداشش کلی شوخی کردید
با مامانش کلی حرف زدی و به صحبت هایی که باباش میکرد با دقت گوش میکردی
اما بالاخره چان رسونده بودتت خونه
در خونه رو باز کردی و نفس عمیقی کشید
وارد حموم شدی و یه دوش گرفتی
داشتی موهات و خشک میکردی که چان باهات تماس تصویری گرفت ..
جواب دادی ...
+ الان موقع تصویری نیست .. اصلا قیافم خوب نیست
چان : تو همیشه خوبی ... نمیدونی چقدر باهات حال کردن ..
+ واقعاا؟؟؟
چان : گفتم بهت که ... خیلی سخت نگیر و خودت باش ..
+ اخیش .. خیلی خوشحال شدم
چان خنده ای کرد و گفت : مامانم نشسته داره ازت تعریف میکنن فقط
+ خوبه .. توام برو پیاز داغشو زیاد کن
هر جفتتون خنده ای کردید که گفت : ازت ممنونم .. میدونم امروز خیلی مضطرب بودی .. اما بازم تمام تلاشت و کردی ..
+ اوهوم میدونم عزیزم
_ برو بخواب .. منم میرم به کارام برسم
+ اوهوم ..... زیاد بیدار نمونا
اوکیی گفت که قطع کردی و لبخندی زدی
واقعا نمیدونستی چجوری خوشحالیت و توصیف کنی
تونسته بودی نظرشون و جلب کنی بالاخره ..
حالا دیگه خیالت راحت شده بود و میتونستی قشنگ یه دل سیر بخوابی
اونجا تمام تلاشت و کردی تا بهترینت و نشون بدی
میتونستی حس کنی که اونا هم ازت بدشون نیومده بود
با خواهر چان ... هانا ، شدیداً صمیمی شدین
با داداشش کلی شوخی کردید
با مامانش کلی حرف زدی و به صحبت هایی که باباش میکرد با دقت گوش میکردی
اما بالاخره چان رسونده بودتت خونه
در خونه رو باز کردی و نفس عمیقی کشید
وارد حموم شدی و یه دوش گرفتی
داشتی موهات و خشک میکردی که چان باهات تماس تصویری گرفت ..
جواب دادی ...
+ الان موقع تصویری نیست .. اصلا قیافم خوب نیست
چان : تو همیشه خوبی ... نمیدونی چقدر باهات حال کردن ..
+ واقعاا؟؟؟
چان : گفتم بهت که ... خیلی سخت نگیر و خودت باش ..
+ اخیش .. خیلی خوشحال شدم
چان خنده ای کرد و گفت : مامانم نشسته داره ازت تعریف میکنن فقط
+ خوبه .. توام برو پیاز داغشو زیاد کن
هر جفتتون خنده ای کردید که گفت : ازت ممنونم .. میدونم امروز خیلی مضطرب بودی .. اما بازم تمام تلاشت و کردی ..
+ اوهوم میدونم عزیزم
_ برو بخواب .. منم میرم به کارام برسم
+ اوهوم ..... زیاد بیدار نمونا
اوکیی گفت که قطع کردی و لبخندی زدی
واقعا نمیدونستی چجوری خوشحالیت و توصیف کنی
تونسته بودی نظرشون و جلب کنی بالاخره ..
حالا دیگه خیالت راحت شده بود و میتونستی قشنگ یه دل سیر بخوابی
۱۰.۲k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.