ارباب سختگیر!
part ⁹
دکتر جانگ بعد از تموم شدن کارش چندتا قرص از توی کیف مخصوصش که کنارش روی تخت بود درآورد و توی دستم گذاشت.
جانگ/حواست به خودت باشه دختر!
آروم با سرم حرفشو تایید کردم.
که از اتاق بیرون رفت.
و ارباب جعون به جای اون اومدو
کنارم نشست.
دستشو آروم نوازش وار روی موهام
میکشید.
تعجب کردم که با صدای خمارش گفت:
الان بهتری؟
اون هیچوقت براش مهم نبود پس
الان چش شده.
ات:..بله ارباب
کوک:خوشحال میشم دیگه ارباب صدام نکنی ات!
با تعجب به چشماش نگاه میکردم که دستشو پشت کمرم گذاشت و نزدیکم شد...
ادامه دارد.....
دکتر جانگ بعد از تموم شدن کارش چندتا قرص از توی کیف مخصوصش که کنارش روی تخت بود درآورد و توی دستم گذاشت.
جانگ/حواست به خودت باشه دختر!
آروم با سرم حرفشو تایید کردم.
که از اتاق بیرون رفت.
و ارباب جعون به جای اون اومدو
کنارم نشست.
دستشو آروم نوازش وار روی موهام
میکشید.
تعجب کردم که با صدای خمارش گفت:
الان بهتری؟
اون هیچوقت براش مهم نبود پس
الان چش شده.
ات:..بله ارباب
کوک:خوشحال میشم دیگه ارباب صدام نکنی ات!
با تعجب به چشماش نگاه میکردم که دستشو پشت کمرم گذاشت و نزدیکم شد...
ادامه دارد.....
۱۹.۴k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.