پارت 4
صبح بیدار شدم با این امید ک تهیونگ کنارم
نگاه سردی ب جای خالی کنارم انداختم و رفتم دم اتاق تهیونگ هرچی در زدم درو باز نکرد
درو باز کردم ک دیدم رفته
ی صبحونه مختصر خوردم رفتم تا اماده بشم
ی حکام 20 مینی گرفتم
موهام رو خشک کردم و ی ارایش ملایم انجام دادم اماده شدم ک دیدم ساعت 5 (البته اینم از قلم نیوفته ک ات تا صبح گریه کرد و واسه همین دیر بیدار شد )
ی لباس مشکی پوشیدم *عکسشو میزارم
و رفتم
رسیدم خونه مامانم اینا رفتم تو و به همه سلام کردم کیفم رو گذاشتم رو میز بعد ی ساعت صحبت میتونستم نگاه های سنگین مامانم رو احساس کنم رفتم تا اب بخورم ک دیدم اونم پشت سرم اومد
&چرا تهیونگ نیومده !!!!!
+ چیزه.... مامان.... داشتن واس کامبک جدید تمرین میکردم
&حالا هرچی ما میخوایم بریم خرید تو هم میای؟
+ نه حوصله ندارم
رفتم تو اتاقم و درو بستم
بعد نیم ساعت زنگ زدم ته
فکر میکردم همه رفتن ولی.......
ته ویو :
داشتیم با اعضا استراحت میکردیم ک دیدم ات زنگ زد رد تماس دادم دوباره زنگ زد بازم قطع کردم بار سوم نامجون هیونگ گفت چرا جوابشو نمیدی نمیدونستم چی بگم وا همین جواب دادم
+ سلام
_ سلام... کارم داشتی؟
+میای خونه مامانم؟؟؟ زشته ترو خدا
_ عاها کار دارم فعلا کا نداری *میخاست بپیچونه
ات ویو :
داشتم صحبت میکردم ک یهو در باز شد
چانبوم پسر داییم بود
+کاری داشتی
∆ کار ک زیاد دارم درو پشت سرش بست
+چرا درو میبندی
درو قفل کرد
+داری چیکار میکنی.... درو باز کن
+نیا جلو تر..... ب من دست نزن
تهیونگ پشت تلفن
_ات..... ات ات کی اونجاست با داد
ته ویو :
نمیدونم چی شد یهو صدای التماس ات اومد که ب من دس نزن اتیش گرفتم
ک
∆ امشب مال منی بیبی......
این صدارو ک شنیدم خون جلو چشمام رو گرفت و......
همچنان کرم ادمین فعال میشود 😂😂😂😂بمونید تو خماری 😆😆😆😆😆
نگاه سردی ب جای خالی کنارم انداختم و رفتم دم اتاق تهیونگ هرچی در زدم درو باز نکرد
درو باز کردم ک دیدم رفته
ی صبحونه مختصر خوردم رفتم تا اماده بشم
ی حکام 20 مینی گرفتم
موهام رو خشک کردم و ی ارایش ملایم انجام دادم اماده شدم ک دیدم ساعت 5 (البته اینم از قلم نیوفته ک ات تا صبح گریه کرد و واسه همین دیر بیدار شد )
ی لباس مشکی پوشیدم *عکسشو میزارم
و رفتم
رسیدم خونه مامانم اینا رفتم تو و به همه سلام کردم کیفم رو گذاشتم رو میز بعد ی ساعت صحبت میتونستم نگاه های سنگین مامانم رو احساس کنم رفتم تا اب بخورم ک دیدم اونم پشت سرم اومد
&چرا تهیونگ نیومده !!!!!
+ چیزه.... مامان.... داشتن واس کامبک جدید تمرین میکردم
&حالا هرچی ما میخوایم بریم خرید تو هم میای؟
+ نه حوصله ندارم
رفتم تو اتاقم و درو بستم
بعد نیم ساعت زنگ زدم ته
فکر میکردم همه رفتن ولی.......
ته ویو :
داشتیم با اعضا استراحت میکردیم ک دیدم ات زنگ زد رد تماس دادم دوباره زنگ زد بازم قطع کردم بار سوم نامجون هیونگ گفت چرا جوابشو نمیدی نمیدونستم چی بگم وا همین جواب دادم
+ سلام
_ سلام... کارم داشتی؟
+میای خونه مامانم؟؟؟ زشته ترو خدا
_ عاها کار دارم فعلا کا نداری *میخاست بپیچونه
ات ویو :
داشتم صحبت میکردم ک یهو در باز شد
چانبوم پسر داییم بود
+کاری داشتی
∆ کار ک زیاد دارم درو پشت سرش بست
+چرا درو میبندی
درو قفل کرد
+داری چیکار میکنی.... درو باز کن
+نیا جلو تر..... ب من دست نزن
تهیونگ پشت تلفن
_ات..... ات ات کی اونجاست با داد
ته ویو :
نمیدونم چی شد یهو صدای التماس ات اومد که ب من دس نزن اتیش گرفتم
ک
∆ امشب مال منی بیبی......
این صدارو ک شنیدم خون جلو چشمام رو گرفت و......
همچنان کرم ادمین فعال میشود 😂😂😂😂بمونید تو خماری 😆😆😆😆😆
۲۴.۹k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.