مدرسه پر دردسر🖤💍
مدرسه پر دردسر🖤💍
جیمین:مک های عمیقی میزدم تا بالاخره ول کردم سرم رو به سرش چسبوندم چون درازکشیده بود قفسه سینش تند تند بالا پایین میشد حتی روژلب هم نداشت ک پخش بشه
نازنین:تو تو توچیکار کردی
جیمین:ی دفعه با مشت کوبوند توی صورتم ک پرت شدم از میز اومد پایین یقم رو گرف
نازنین:باتوئم چرا همچین کاری کردی هااااا
جیمین:یدونه دیگه هم بهم زد با پا زد روش شکمم ک از درد خم شدم با پاش زد ب پشت سرم از پله های توی کلاس افتادم پایین
نازنین:انقدر عصبی بودم حس میکردم داره از کلم دود بلند میشه
ا/ت:کوک بغلم کرده ولی من بیدار بودم باید چیکار میکردم هوووف باید اول مادرم رو بکشم بعدش این عنترو هوففف دلم برای پدرم تنگ شده🥲 آروم از چشمام اشک می اومد پاکشدن کردم و رفتم خوابیدم
با بوسه هایی روی صورتم بیدار شدم
کوک بود با صورتی بهم ریخته موهای ژولیده و دندون خرگوشیش
کوک:صبح بخیر خوشگل ترین دختر دنیا
ا/ت:اااخ سلام کوککک خستممم
کوک:تو پاشو بعدش بگو خستم
پاشدم رفتم دستشویی اخههه چقدر آدم صورتش رو آب میزنه خوبههه
توی آینه نگاه کردم ی فکر خفن ب ذهنم زد
رفتم بیرون ک دیدم کوک سفره رو آماده کرده
نشستم صبحونه خوردم
بعد صبحونه میخواستم وسایل رو جمع کنم ک کوک کمر رو گرف برگردوند سمت خودش و لبش رو گذاشت روی لبم
کوک:اینم دسر صبحونه
😂مثل چایی بعد لغمه
کوک:دقیقا
کوکیااا ببخشید من باید برم فعلا دانشگاه خبری نیس پس شب میام پیشت
کوک:باش
با لبخند مرموز از در اومدم بیرون
زنگ زدم به همشون از توی برنامه زدم ک همشون باهم اومدن پشت خط
جین.نامجون.تهیونگ.نازنین:هااا
کوفت مگه دارم گاو پرورش میدم
تهیونگ:زر نزن بنال
جم بشید جای همیشگی
تهیونگ:من نیستم
هن کجایی
تهیونگ:الان توی فرودگاه
پارت بیست پنجم🖤💍
جیمین:مک های عمیقی میزدم تا بالاخره ول کردم سرم رو به سرش چسبوندم چون درازکشیده بود قفسه سینش تند تند بالا پایین میشد حتی روژلب هم نداشت ک پخش بشه
نازنین:تو تو توچیکار کردی
جیمین:ی دفعه با مشت کوبوند توی صورتم ک پرت شدم از میز اومد پایین یقم رو گرف
نازنین:باتوئم چرا همچین کاری کردی هااااا
جیمین:یدونه دیگه هم بهم زد با پا زد روش شکمم ک از درد خم شدم با پاش زد ب پشت سرم از پله های توی کلاس افتادم پایین
نازنین:انقدر عصبی بودم حس میکردم داره از کلم دود بلند میشه
ا/ت:کوک بغلم کرده ولی من بیدار بودم باید چیکار میکردم هوووف باید اول مادرم رو بکشم بعدش این عنترو هوففف دلم برای پدرم تنگ شده🥲 آروم از چشمام اشک می اومد پاکشدن کردم و رفتم خوابیدم
با بوسه هایی روی صورتم بیدار شدم
کوک بود با صورتی بهم ریخته موهای ژولیده و دندون خرگوشیش
کوک:صبح بخیر خوشگل ترین دختر دنیا
ا/ت:اااخ سلام کوککک خستممم
کوک:تو پاشو بعدش بگو خستم
پاشدم رفتم دستشویی اخههه چقدر آدم صورتش رو آب میزنه خوبههه
توی آینه نگاه کردم ی فکر خفن ب ذهنم زد
رفتم بیرون ک دیدم کوک سفره رو آماده کرده
نشستم صبحونه خوردم
بعد صبحونه میخواستم وسایل رو جمع کنم ک کوک کمر رو گرف برگردوند سمت خودش و لبش رو گذاشت روی لبم
کوک:اینم دسر صبحونه
😂مثل چایی بعد لغمه
کوک:دقیقا
کوکیااا ببخشید من باید برم فعلا دانشگاه خبری نیس پس شب میام پیشت
کوک:باش
با لبخند مرموز از در اومدم بیرون
زنگ زدم به همشون از توی برنامه زدم ک همشون باهم اومدن پشت خط
جین.نامجون.تهیونگ.نازنین:هااا
کوفت مگه دارم گاو پرورش میدم
تهیونگ:زر نزن بنال
جم بشید جای همیشگی
تهیونگ:من نیستم
هن کجایی
تهیونگ:الان توی فرودگاه
پارت بیست پنجم🖤💍
۲۰.۱k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.