دل
در دل شب مثل شمعی در کنارش سوختم
ذره ذره می چکیدم باز هم افروختم
آب می شد دل شبیه قلب یک کودک ولی
جای حسرت عشق را در قلب خود اندوختم
با وجود آنکه هر دفعه دلم را می شکست-
می برید از من دل و دل را به او می دوختم
توی بازارِ سیاهِ تن فروشی سود کرد
من ولی تَن را به طنازی دگر نفْروختم
عشق برعکسِ تمامِ آنچه می پنداری است
بردن و پیروزی اش را از شکست آموختم
حسین حیدری"رهگذر"
از مجموعه ادبی هشتم
مرگبار
فصل دوم
#بینظیر #قشنگ #زیبا #جذاب #خاص #شیک #هنری
ذره ذره می چکیدم باز هم افروختم
آب می شد دل شبیه قلب یک کودک ولی
جای حسرت عشق را در قلب خود اندوختم
با وجود آنکه هر دفعه دلم را می شکست-
می برید از من دل و دل را به او می دوختم
توی بازارِ سیاهِ تن فروشی سود کرد
من ولی تَن را به طنازی دگر نفْروختم
عشق برعکسِ تمامِ آنچه می پنداری است
بردن و پیروزی اش را از شکست آموختم
حسین حیدری"رهگذر"
از مجموعه ادبی هشتم
مرگبار
فصل دوم
#بینظیر #قشنگ #زیبا #جذاب #خاص #شیک #هنری
۱.۸k
۳۱ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.