✦✧✧ - ✧✧✦ اجـبــار p▪︎³⁶

اوفف من مطمئنم که عاشقش شدم اون خیلی خوبه وایییییی خوش به حالم که زنشم عح چی دارم میگم
سریع حاضر شدم رفتیم خونه مامان جونگ کوک به همه سلام کردیم و نشستیم
م.جونگ کوک: بفرمایین براتون قهوه آوردم
_ممنون
م.کوک:خب چه خبر.......
میگم چه خبر ا/ت دخترم خبر خاصی نداری
_نه چه خبری
م.کوک: نمیخواین یه نوه برامون بیارین
تا اینو گفت قهوه از دست افتاد و ریخت رو لباسم
_آییییی
م‌.کوک: چیشد دخترم خوبی
+خوبی ا/ت
_دستم.....
+مامان نمیشد چن دقیقه ساکت باشی
ا/ت بیا بریم یه آبی به دستت بزن

+بهتری
_آره
+لباستم که کثیف شد
_اشکال نداره
+بیا بریم تو اتاق من شاید یه چیزی پیدا شد

+آها این خوبه من بیرون منتظر میمونم بپوش بیا
_ممنون
وای اینکه خیلی بزرگه رفتم بیرون
_فک کنم زیادی بزرگه
+(خنده) اشکال نداره بهت میاد خیلی کیوت شدی
_یاااااااا نخند من نمیتونم کل شبو با این باشم
+عیب نداره سریع شام میخوریمو میریم
چند دقیقه بعد مامانم اینا اومدن و داشتن در مورد همین اتفاق حرف میزنن مامان جونگ کوک میخواست براشون قهوه بیاره ولی من برای فرار از این شرایط رفتم
م.کوک: پسرم تو هم برو کمکش کن
تو آشپز خونه بودم که جونگ کوک اومد
از پشت بغلم کرد
+کمک میخوای
_.....................
وای قلبم تند تند میزد اون الان منو بغل کرد؟

#فیک #فیک_جونگکوک #کیپاپ #بی_تی_اس
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop