رمان عشق سیاه و سفید...!part:1
های من ا/ته هستم یه دختر ساده و تازه وارد سن ۱۸سالگی شدم.
من تو ایران زندگی میکردم ولی از بچگی ارزوم بوده که یروزی به کره سفر کنم و الان هم به ارزوم رسیدم و یه خونه تو سئول دارم♡"
خونه ی من نه زیادی بزرگ نه زیادی کوچیکه ولی همسن که کنار خیابون های سئول با کلی ادمه بهم حس خوبی میده من خونمو دوست دارم توش احساس خوبی دارم ولی یه چی ته دلم هست اونم دوری از پدرو مادرمه:) من عاشق کره هستم و بخاطر اینکه اینجا درس بخونم و اینجا بورسیه بگیرم اومدم اینجا من با پولی که خودم سرمایه گذاری کردم و کمی از پول خانوادم اینجا سفر کردم....
اشکالی نداره من دلم تنگ میشه میتونم بهشون هفته ای یه بار زنگ بزنم...
خب من مدرسه ثبت نام کردم و فردا برای شروعی تازه اماده ام و خیلی خوشحالم...
♡
♡
♡
♡
برای شام یه سوشی سفارش دادم و خوردمش بعد رفتم سرویس مسواکمو زدم شب تابم روشن کردم تو اتاق و بعد خوابیدم...
♡
♡
ساعت ۷صبح..
با الارم گوشیم از خواب بلند شدم...
چشمامو بهم مالیدم رفتم سرویس کار های لازمو انجام دادم و اومدم بیرون لباس فرممو پوشیدم(تو اسلاید بعدی عکسو گذاشتم)
بعد خودمو تو اینه نگاه کردم واییی ناموصا چقد کیوت شده بودم سنجاق های صورتمی رو به موهام زدم موهامو باز گذاشتم یه برق لب صورتی کوچولو با پنک کیک همین دیگه با همینا خوشگل میشم...!
از اون لباس های زشت ایرانی خسته شده بودم دیگه اون موها تو اصن خوب ک چی بشه...؟!
من تو ایران زندگی میکردم ولی از بچگی ارزوم بوده که یروزی به کره سفر کنم و الان هم به ارزوم رسیدم و یه خونه تو سئول دارم♡"
خونه ی من نه زیادی بزرگ نه زیادی کوچیکه ولی همسن که کنار خیابون های سئول با کلی ادمه بهم حس خوبی میده من خونمو دوست دارم توش احساس خوبی دارم ولی یه چی ته دلم هست اونم دوری از پدرو مادرمه:) من عاشق کره هستم و بخاطر اینکه اینجا درس بخونم و اینجا بورسیه بگیرم اومدم اینجا من با پولی که خودم سرمایه گذاری کردم و کمی از پول خانوادم اینجا سفر کردم....
اشکالی نداره من دلم تنگ میشه میتونم بهشون هفته ای یه بار زنگ بزنم...
خب من مدرسه ثبت نام کردم و فردا برای شروعی تازه اماده ام و خیلی خوشحالم...
♡
♡
♡
♡
برای شام یه سوشی سفارش دادم و خوردمش بعد رفتم سرویس مسواکمو زدم شب تابم روشن کردم تو اتاق و بعد خوابیدم...
♡
♡
ساعت ۷صبح..
با الارم گوشیم از خواب بلند شدم...
چشمامو بهم مالیدم رفتم سرویس کار های لازمو انجام دادم و اومدم بیرون لباس فرممو پوشیدم(تو اسلاید بعدی عکسو گذاشتم)
بعد خودمو تو اینه نگاه کردم واییی ناموصا چقد کیوت شده بودم سنجاق های صورتمی رو به موهام زدم موهامو باز گذاشتم یه برق لب صورتی کوچولو با پنک کیک همین دیگه با همینا خوشگل میشم...!
از اون لباس های زشت ایرانی خسته شده بودم دیگه اون موها تو اصن خوب ک چی بشه...؟!
۱۱.۱k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.