پارت۳۸فیک:جرقه عشق
_آروم چشامو باز کردم،صبح شده بود،نور آفتاب از کنار پرده به داخل اتاق میتابید.کوک کنارم نبود،با شنیدن صدای آب فهمیدم که تو حمومه،منم بلند شدم.رفتم جلوی آینه،موهام خیلی بهم ریخته بود.زود از اتاق خارج شدم ورفتم دستشویی وکارای مربوطه رو کردم وبعد صورتمو شستم ودوباره اومدم اتاق ورفتم جلوی آینه تا موهامو مرتب کنم.
+صبح زودتر از ات بیدار شدم،دلم یه دوش میخاس،میخاستم با ات برم حموم،یه حموم دوتایی که تا حالا نداشتیم،ولی اونقدر ناز خوابیده بود که دلم نیومد بیدارش کنم ویه بوسی رو پیشونیش گذاشتم وبعد بلند شدم ولباسامو درآوردم ورفتم حموم ورفتم زیر دوش،بعد از دقایقی با صدای باز وبسته شدن در بلاخره متوجه شدم که ات هم بیدار شده،خوب شد اخه حوله یادم رفته بیارم حموم،حالا میگم ات بده:
+عشقم
_جانم
+صبحت بخیر خوشگلم
_صبح تو هم بخیر زندگیم
+عشقم میشه حوله رو بدی،یادم رفته بیارم
_چشم الان میارم،وایسا،اها بیا درو باز کن
+باش
_بگیر
میخاس حوله رو بده که دستشو گرفتم
_کوک چرا دستمو گرفتی؟
+خخخخ ترسیدی بکشمت تو؟
_وففف دیوونه،ول کن
+نمیخای بیای؟
_نه فعلا نه
+باش خانم ات
دستشو ول کردم وبعد درو بستم وخودمو خشک کردم وبعدبا حوله تو تنم اومدم بیرون.ات جلوی آینه بود وداشت موهاشو شونه میکرد.رفتم جلو واز پشت بغلش کردم
_کوک دارم موهامو شونه میکنما
+میدونم
_خوب ولم کن بزار موهامو شونه کنم
+نمیتونم
_چرا
+چون خیلی خواستنی هستی
_خخخ هوم
+اصلا بیا خودم موهاتو شونه کنم
_باش
+بیا بشین رو تخت
_اها،نشستم
+خوبه
آروم موهاشو شونه کردم وتموم شدو بعد موهاشو دم اسبی براش بستم وبعد محکم از پشت بغلش کردم وچنتا بوسه از لپاش کردم.بلند شدم تا لباسامو بپوشم بریم پایین برا صبحونه ،داشتم حوله رو درمیاوردم که ات گف:
_کوک من رفتم تو هم بیا
+کجا،وایسا لباس بپوشم باهم بریم
_ن.نه ممن میرم تو هم بیا
+خخخخخ ای ترسو،فهمیدم چرا میخای زودتر بری،میترسی کاری بکنم؟
_نن نه
+خخخخخخ آره جون عمت،باش خانم ات،عروسی نزدیکه بلاخره دارم برات،برو منم لباس بپوشم میام
_باش
زود از اتاق اومدم بیرون،نمیخاستم صبح به این زودی کار دستم بده،از پله ها رفتم پایین ،وپشت میز صبحونه نشستم......
.
.
ببخشید که یکم دیر شد،معذرت میخام
لطفا حمایت کنید،برا پارت بعدی شرط نمیزارم ،میخام ببینم چقدر لایک میخوره همینجوری،لطفا حمایت یادتون نره.
+صبح زودتر از ات بیدار شدم،دلم یه دوش میخاس،میخاستم با ات برم حموم،یه حموم دوتایی که تا حالا نداشتیم،ولی اونقدر ناز خوابیده بود که دلم نیومد بیدارش کنم ویه بوسی رو پیشونیش گذاشتم وبعد بلند شدم ولباسامو درآوردم ورفتم حموم ورفتم زیر دوش،بعد از دقایقی با صدای باز وبسته شدن در بلاخره متوجه شدم که ات هم بیدار شده،خوب شد اخه حوله یادم رفته بیارم حموم،حالا میگم ات بده:
+عشقم
_جانم
+صبحت بخیر خوشگلم
_صبح تو هم بخیر زندگیم
+عشقم میشه حوله رو بدی،یادم رفته بیارم
_چشم الان میارم،وایسا،اها بیا درو باز کن
+باش
_بگیر
میخاس حوله رو بده که دستشو گرفتم
_کوک چرا دستمو گرفتی؟
+خخخخ ترسیدی بکشمت تو؟
_وففف دیوونه،ول کن
+نمیخای بیای؟
_نه فعلا نه
+باش خانم ات
دستشو ول کردم وبعد درو بستم وخودمو خشک کردم وبعدبا حوله تو تنم اومدم بیرون.ات جلوی آینه بود وداشت موهاشو شونه میکرد.رفتم جلو واز پشت بغلش کردم
_کوک دارم موهامو شونه میکنما
+میدونم
_خوب ولم کن بزار موهامو شونه کنم
+نمیتونم
_چرا
+چون خیلی خواستنی هستی
_خخخ هوم
+اصلا بیا خودم موهاتو شونه کنم
_باش
+بیا بشین رو تخت
_اها،نشستم
+خوبه
آروم موهاشو شونه کردم وتموم شدو بعد موهاشو دم اسبی براش بستم وبعد محکم از پشت بغلش کردم وچنتا بوسه از لپاش کردم.بلند شدم تا لباسامو بپوشم بریم پایین برا صبحونه ،داشتم حوله رو درمیاوردم که ات گف:
_کوک من رفتم تو هم بیا
+کجا،وایسا لباس بپوشم باهم بریم
_ن.نه ممن میرم تو هم بیا
+خخخخخ ای ترسو،فهمیدم چرا میخای زودتر بری،میترسی کاری بکنم؟
_نن نه
+خخخخخخ آره جون عمت،باش خانم ات،عروسی نزدیکه بلاخره دارم برات،برو منم لباس بپوشم میام
_باش
زود از اتاق اومدم بیرون،نمیخاستم صبح به این زودی کار دستم بده،از پله ها رفتم پایین ،وپشت میز صبحونه نشستم......
.
.
ببخشید که یکم دیر شد،معذرت میخام
لطفا حمایت کنید،برا پارت بعدی شرط نمیزارم ،میخام ببینم چقدر لایک میخوره همینجوری،لطفا حمایت یادتون نره.
۳.۵k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.