پارت2(کوک قلدر مدرسمونه)
سلام ببخشید که یکم دیر شد اگه 20 تا لایک بخوره فولا بعدی رو میذارم 💗🍷
دستش رو کشید و محکم با زانوش به شکم جیهو ضربه زد و جیهو روی زمین افتاد بعد کوک روبه ا/ت کرد و گفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک : بیا بیبی گرل از دوستت معذرتخواهی کردم راضی شدی ( با پوز خند)
ا/ت : از سر راهم برو کنار روانی تو واقعا کم داری
کوک : خودت گفتی که معذرتخواهی کنم این روش من بود اگه توهم از رفتارم ناراحت شدی تا ازت معذرتخواهی کنم بیبی گرل
ا/ت : منو اینجوری صدا نزن
کوک رفت و ا/ت هم دوید سمت جیهو
ا/ت : جیهو حالت خوبه بذار بهت کمک کنم بلند شی
جیهو: نه من خوبم
ا/ت دستش رو گذاشت روی شکم جیهو و اروم براش نوازشش کرد
ا/ت : ببخشید به خاطر من اینجوری شدی
جیهو : (اروم زد تو سر ا/ت) مگه من بهت نگفتم از قلدر های مدرسه دور بمون یه دردسر بزرگ برای خودت درست کردی اسکل
ا/ت : اهاا این جزع همونایی بود که گفتی نزدیکشون نشم 🤦🏼♀️
خب من از کجا باید میدونستم به هر حال اصلا ازش نمیترسم
جیهو: نزدیکه زنگه بهتره بریم توی کلاس
ا/ت : وایی اره کلا یادم رفته بود میخوام بیام دوستام رو ببینم بریم تو کلاس
جیهو : دوستات!
ا/ت : ارهه توی راهنمایی باهم هم کلاسی بودیم سولا و لینا
جیهو : اهااا پس بیا بریم
ا/ت و جیهو باهم رفتن توی کلاس وقتی ا/ت وارد کلاس شد لینا و سولا خشکشون زد( ا/ت بهشون خبر نداده بود که اومده کره تا سوپرایزشون کنه)
ا/ت : سوپرایززززز
لینا و سولا : .......
سولا : ا/ت خودتی؟ دارم درست میبینم یا توهمی شدم
لینا: (با چشم های پر از اشک) هق نهه داری درست میبینی هق این همون ا/ت اسکل خودمونه
سولا دوید و ا/ت رو بغلش کرد لینا هنوز داشت گریه میکرد که ا/ت دستش رو گرفت و گشید هر سه هم دیگه رو بغل کردن
ا/ت: واییی لینا داری لباسم رو خیس میکنی گریه نگن( هقق هقق)
سولا : اتتتت توهم؟ شما ها چرا گریه میکنین منم احساسی میشما 😭
ا/ت : وایی بسته دیگه الان معلم میاد 🤧
اشک هاشون رو پاک کردن که معلم هم اومد توی کلاس ا/ت رفت کنار معلم ایستاد میخواست خودش رو معرفی کنه که تق تق تق صدای در اومد
معلم تاریخ : بله؟
جونگ کوک : سلام
معلم : به موقع اومدی جونگ کوک دانش اموز جدیدمون داشت خودش رو معرفی میکرد برو بشین
ا/ت :..... تووو!!!؟
کوک : ایششش اینه که باز
کوک رفت نشست و به پنجره نگاه کرد که مثلا ا/ت براش مهم نیست ا/ت خودش رو معرفی کرد بعد همه دانش اموز ها داشتن پچ پچ میکردن
بچه ها : پچ پچ پچ ارهه اره خیلی جذابه پچ پچ پچ دلم خواست یه جاتنها گیرش بیارم پچ پچ پچ ولی من هر جور شده مخشو میزنم ( کوک و لینا و سولا و جیهو که نشسته بودن صدای بچه ها رو شنیدن ولی ا/ت و معلم نمیفهمیدن)
جیهو عصبی شد و کتابش رو کوبید روی میز و همه ساکت شدن
معلم : خب ا/ت از اون جایی که یه هفته از شروع مدرسه گذشته همه بچه ها نیمکت خودشون رو دارن پسسس تنها جایی که میتونی بشینی کنار جون کوکه برو بشین
ا/ت : چییی؟ نه اگه میشه من کنار لینا و سولا میشینم
معلم اونا خودشون دو نفر هستن باهام بحث نکن برو بشین دیگه
ا/ت : باشه پس ( رفت کنار نیمکت ولی کوک از جاش تکون نخورد که ا/ت بتونه بشینه و به بیرون پنجره نگاه کرد)
معلم : اععهمم اععهمم کوک نمیخوای بلند شی تا دوستت بتونه داخل نیمکت بشینه!
کوک : هوففف بفرمایید ( با صدای اروم بیبی گرل)
ا/ت : دهنت رو ببند پدصگ منو هم اینجوری صدا نزن روانی |:
دستش رو کشید و محکم با زانوش به شکم جیهو ضربه زد و جیهو روی زمین افتاد بعد کوک روبه ا/ت کرد و گفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک : بیا بیبی گرل از دوستت معذرتخواهی کردم راضی شدی ( با پوز خند)
ا/ت : از سر راهم برو کنار روانی تو واقعا کم داری
کوک : خودت گفتی که معذرتخواهی کنم این روش من بود اگه توهم از رفتارم ناراحت شدی تا ازت معذرتخواهی کنم بیبی گرل
ا/ت : منو اینجوری صدا نزن
کوک رفت و ا/ت هم دوید سمت جیهو
ا/ت : جیهو حالت خوبه بذار بهت کمک کنم بلند شی
جیهو: نه من خوبم
ا/ت دستش رو گذاشت روی شکم جیهو و اروم براش نوازشش کرد
ا/ت : ببخشید به خاطر من اینجوری شدی
جیهو : (اروم زد تو سر ا/ت) مگه من بهت نگفتم از قلدر های مدرسه دور بمون یه دردسر بزرگ برای خودت درست کردی اسکل
ا/ت : اهاا این جزع همونایی بود که گفتی نزدیکشون نشم 🤦🏼♀️
خب من از کجا باید میدونستم به هر حال اصلا ازش نمیترسم
جیهو: نزدیکه زنگه بهتره بریم توی کلاس
ا/ت : وایی اره کلا یادم رفته بود میخوام بیام دوستام رو ببینم بریم تو کلاس
جیهو : دوستات!
ا/ت : ارهه توی راهنمایی باهم هم کلاسی بودیم سولا و لینا
جیهو : اهااا پس بیا بریم
ا/ت و جیهو باهم رفتن توی کلاس وقتی ا/ت وارد کلاس شد لینا و سولا خشکشون زد( ا/ت بهشون خبر نداده بود که اومده کره تا سوپرایزشون کنه)
ا/ت : سوپرایززززز
لینا و سولا : .......
سولا : ا/ت خودتی؟ دارم درست میبینم یا توهمی شدم
لینا: (با چشم های پر از اشک) هق نهه داری درست میبینی هق این همون ا/ت اسکل خودمونه
سولا دوید و ا/ت رو بغلش کرد لینا هنوز داشت گریه میکرد که ا/ت دستش رو گرفت و گشید هر سه هم دیگه رو بغل کردن
ا/ت: واییی لینا داری لباسم رو خیس میکنی گریه نگن( هقق هقق)
سولا : اتتتت توهم؟ شما ها چرا گریه میکنین منم احساسی میشما 😭
ا/ت : وایی بسته دیگه الان معلم میاد 🤧
اشک هاشون رو پاک کردن که معلم هم اومد توی کلاس ا/ت رفت کنار معلم ایستاد میخواست خودش رو معرفی کنه که تق تق تق صدای در اومد
معلم تاریخ : بله؟
جونگ کوک : سلام
معلم : به موقع اومدی جونگ کوک دانش اموز جدیدمون داشت خودش رو معرفی میکرد برو بشین
ا/ت :..... تووو!!!؟
کوک : ایششش اینه که باز
کوک رفت نشست و به پنجره نگاه کرد که مثلا ا/ت براش مهم نیست ا/ت خودش رو معرفی کرد بعد همه دانش اموز ها داشتن پچ پچ میکردن
بچه ها : پچ پچ پچ ارهه اره خیلی جذابه پچ پچ پچ دلم خواست یه جاتنها گیرش بیارم پچ پچ پچ ولی من هر جور شده مخشو میزنم ( کوک و لینا و سولا و جیهو که نشسته بودن صدای بچه ها رو شنیدن ولی ا/ت و معلم نمیفهمیدن)
جیهو عصبی شد و کتابش رو کوبید روی میز و همه ساکت شدن
معلم : خب ا/ت از اون جایی که یه هفته از شروع مدرسه گذشته همه بچه ها نیمکت خودشون رو دارن پسسس تنها جایی که میتونی بشینی کنار جون کوکه برو بشین
ا/ت : چییی؟ نه اگه میشه من کنار لینا و سولا میشینم
معلم اونا خودشون دو نفر هستن باهام بحث نکن برو بشین دیگه
ا/ت : باشه پس ( رفت کنار نیمکت ولی کوک از جاش تکون نخورد که ا/ت بتونه بشینه و به بیرون پنجره نگاه کرد)
معلم : اععهمم اععهمم کوک نمیخوای بلند شی تا دوستت بتونه داخل نیمکت بشینه!
کوک : هوففف بفرمایید ( با صدای اروم بیبی گرل)
ا/ت : دهنت رو ببند پدصگ منو هم اینجوری صدا نزن روانی |:
۳۰.۶k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.