ازدواج قرار دادی ۲۶
ات بازم مثل شب قبل رفت پیش جین نشست و صبحانه کنفلکس خورد و
تشکر کرد و بعد رفت پای تلویزیون نشست و زد یه سریال غمگین و هیجانی و عاشقانه کره ای
و بعد جعبه ی دستمال کاغذی هم برای احتیاط گذاشت جلوش که اگه گریه اش گرفت استفاده کنه و بعد به پارچ آب و لیوان هم آورد وبعد شروع کرد قسمت اول سریال رو دیدن جیمین و جین هنوز داشتن
صبحانه میخوردن و هر از گاهی به ات نگاه میکردن
جین آروم به جیمین
گفت : نمی دونم چرا احساس میکنم اخلاق ات عوض شده هم اخلاق و هم رفتارش
جیمین :
منم موقع صبحانه داشتم به همین فکر میکردم
جین:چرا موقع صبحانه و ناهار و شام پیش تو نمی شینه؟
جیمین: خب طبیعیه چون که هردومون از هم دیگه متنفریم، این صدای گریه ی کیه!؟
جین :فکنم صدا ی گریه ی زن آیندت باشه
جیمین با حرف جین به ات نگاه کرد و
با تعجب به جین گفت: برای چی داره گریه میکنه؟
جین: من از کجا بدونم؟ خیره سرت قراره زنت بشه، خب برو ازش بپرس
جیمین: نه من نمیرم، بگو زودتر خفه شه، صداش خیلی رو اعصابمه تا بلایی سرش نیوردم برو بهش بگو
#جیمین
#فیک
اين داستان ادامه دارد...💜
تشکر کرد و بعد رفت پای تلویزیون نشست و زد یه سریال غمگین و هیجانی و عاشقانه کره ای
و بعد جعبه ی دستمال کاغذی هم برای احتیاط گذاشت جلوش که اگه گریه اش گرفت استفاده کنه و بعد به پارچ آب و لیوان هم آورد وبعد شروع کرد قسمت اول سریال رو دیدن جیمین و جین هنوز داشتن
صبحانه میخوردن و هر از گاهی به ات نگاه میکردن
جین آروم به جیمین
گفت : نمی دونم چرا احساس میکنم اخلاق ات عوض شده هم اخلاق و هم رفتارش
جیمین :
منم موقع صبحانه داشتم به همین فکر میکردم
جین:چرا موقع صبحانه و ناهار و شام پیش تو نمی شینه؟
جیمین: خب طبیعیه چون که هردومون از هم دیگه متنفریم، این صدای گریه ی کیه!؟
جین :فکنم صدا ی گریه ی زن آیندت باشه
جیمین با حرف جین به ات نگاه کرد و
با تعجب به جین گفت: برای چی داره گریه میکنه؟
جین: من از کجا بدونم؟ خیره سرت قراره زنت بشه، خب برو ازش بپرس
جیمین: نه من نمیرم، بگو زودتر خفه شه، صداش خیلی رو اعصابمه تا بلایی سرش نیوردم برو بهش بگو
#جیمین
#فیک
اين داستان ادامه دارد...💜
۳.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.