(نفرت نا تمام)Part.7
جیمین*ویو
رفتم پیش پدر بزرگ ا/ت.
گفتم
جیمین:سلام
پدر بزرگ ا/ت:سلام بیا اینجا بشین دروارد کار باید حرف بزنیم
جیمین:باشه
رفتم نشستم روی صندلی
جیمین:خب پول رو اماده کردم
پدر بزرگ ا/ت:خب پسرم شروع بدی داشنیم ولی امیدوارم در اینده باهم خوب باشیم
جیمین:بله
پدربزرگ ا/ت:خب بیا اینجا رو امضا کن.
جیمین:چشم(امضا کردن و گفتم)
جیمین:خب دیگه تمومه بیاین اینم پولتون
پدربزرگ ا/ت:خب خوبه پس از امروز باهم کار میکنیم ولی تا اتاقت رو اماده کنیم طول میکشه پس یعنی اینکه از فردا شروع میکنیم
جیمین:راست میگید
پدربزرگا/ت:تب تو دوست داری خدمات شرکت وسایلت رو بچینن یا خودت
جیمین:من با سلیقه ی خودم میخوام بچینم.
پدر بزرگا/ت:باشه پسرم باز اگه کمکمی چیزی بود بهم بگو
جیمین:چشم حتما
رفتم ت اتاقی که بهم نشون دادن.
لوکس بود.
عکس شرو اسلاید دوم میذارم.
شروع کردم به چیدن وسایلم.
دیدم ا/ت یهو اومد تو اتاقم.
گفت
ا/ت:جیمین تو چرا داری میچینی
جیمین:خودم خواستم
ا/ت:منم کمکت میکنم.
جیمین:باشه بیا پس زود باش خیلی کار داریم
ا/ت:😁باشه اومدم(با خنده)
پایان
رفتم پیش پدر بزرگ ا/ت.
گفتم
جیمین:سلام
پدر بزرگ ا/ت:سلام بیا اینجا بشین دروارد کار باید حرف بزنیم
جیمین:باشه
رفتم نشستم روی صندلی
جیمین:خب پول رو اماده کردم
پدر بزرگ ا/ت:خب پسرم شروع بدی داشنیم ولی امیدوارم در اینده باهم خوب باشیم
جیمین:بله
پدربزرگ ا/ت:خب بیا اینجا رو امضا کن.
جیمین:چشم(امضا کردن و گفتم)
جیمین:خب دیگه تمومه بیاین اینم پولتون
پدربزرگ ا/ت:خب خوبه پس از امروز باهم کار میکنیم ولی تا اتاقت رو اماده کنیم طول میکشه پس یعنی اینکه از فردا شروع میکنیم
جیمین:راست میگید
پدربزرگا/ت:تب تو دوست داری خدمات شرکت وسایلت رو بچینن یا خودت
جیمین:من با سلیقه ی خودم میخوام بچینم.
پدر بزرگا/ت:باشه پسرم باز اگه کمکمی چیزی بود بهم بگو
جیمین:چشم حتما
رفتم ت اتاقی که بهم نشون دادن.
لوکس بود.
عکس شرو اسلاید دوم میذارم.
شروع کردم به چیدن وسایلم.
دیدم ا/ت یهو اومد تو اتاقم.
گفت
ا/ت:جیمین تو چرا داری میچینی
جیمین:خودم خواستم
ا/ت:منم کمکت میکنم.
جیمین:باشه بیا پس زود باش خیلی کار داریم
ا/ت:😁باشه اومدم(با خنده)
پایان
۹.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.