پارت۷
پارت۷
# جدال عشق
_ خیلی خنگی فکر کردی کار به همین جا ختم میشه
با تعجب گفتم:
+ پس چی؟
که با دستش زد کف زمین
_ دست بزن، خودت ببین
دست زدم کف زمین داشت سرد میشد
پا شد سر پا و تشک گوشه اتاق رو گوشه ای پهن کرد و بالشت و پتو
رو درست کرد و رفت زیر پتو
که با تعجب و گ یجی گفتم:
+ چرا داره ای نجوری میشه!
خوابیده بود و به سقف زل زده بود
_ خوب قبال کف زمین یخچال های زیرزمینی قرار داشت و باالش یه
اتاق ولی انقدر سرد بودن که کس ی نمی تونست دووم بیاره
برای همین وقتی م یخواستن زن و شوهر و بهم نزدیک کنن توی
اون اتاق حبسشون میکردن با یه پتو و تشک و بالشت
_ البته ولی االن با دستگاه این کار رو انجام میدن جالب اینجاست که
کارشون به همینجا ختم نمیشه
با حیرت گفتم:
+ پس چی؟
با آه گفت:
_ قبلش......به مردا....داروی محرک جنس ی میدادن
با داد گفتم:
+ چییییییی
کراواته شل شده ی دور گردنش رو دراورد و پرت کرد اون ور
_ آه خیلی گرمه
صورتش عرق کرده بود
از ترس به گوشه ترین قسمت اتاق رفتم
که با تشر گفت:
_ نترس کاری باهات ندارم به چشمم نمیای
+ کار از محکم کاری عیب نمی کنه
دو ساعت گذشت و داشتم از سرما میمردم
ولی باید تحمل م یکردم
پاهام و دستام یخ کرده بود، دستمو بردم جلوی دهنم و ها کردم
که یهو ایکا بلند شد و نشست با ترس نگاش کردم که با داد گفت:
_ میخوای یخ بزنی
+ خوب مگه چاره ی دیگه ای هم دارم
با دستش به تشک ضربه ای زد
_ بیا اینجا
+ عمرا
_ میل خودته ولی ای نو بدون من زن یخ زده نم یخوام
چند دقیقه هم به همین منوال گذشت
ولی دیگه نمی تونستم تحمل کنم خواستم دستو پام و تکون بدم که تکون
نمیخوردن
ترس برم داشت و زدم زیر گریه
که ایکا تند بلند شد
_ چت شده
+ ایکا.....لط...لطفا کمکم کن
اومد کنارم ،دست گذاشت رو پیشونیم و بعد رو گونم
_ خیلی سردی، مگه نگفتم بیا زیر پتو با کی لج میکنی
+ ن نمی تونم ایکا لط...لطفا
_ چی؟چیشده؟
+ دستو پ...پام
سریع دستمو گرفت تو دستشو ول کرد
یک دستشو گذاشت زیر سرم و یک دستشو زیر باسنم و بلندم کرد
گذاشت روی تشک
و پتو رو انداخت روم و خودشم اومد زی ر پتو و منو گرفت تو بغلش
با تشر گفتم:
+ معلوم هست داری چیکار میکنی
_ نمی بینی دارم سعی م یکنم حالتو بهتر کنم مگه نه عالقه خاصی به
بغل کردنت ندارم
کم کم داشتم گرمای بدنشو حس میکردم و می تونستم انگشتمو تکون بدم
با صدای آرومی گفتم:
+ اونقدرا هم که به نظر میاد بد نیستی
که......
# جدال عشق
_ خیلی خنگی فکر کردی کار به همین جا ختم میشه
با تعجب گفتم:
+ پس چی؟
که با دستش زد کف زمین
_ دست بزن، خودت ببین
دست زدم کف زمین داشت سرد میشد
پا شد سر پا و تشک گوشه اتاق رو گوشه ای پهن کرد و بالشت و پتو
رو درست کرد و رفت زیر پتو
که با تعجب و گ یجی گفتم:
+ چرا داره ای نجوری میشه!
خوابیده بود و به سقف زل زده بود
_ خوب قبال کف زمین یخچال های زیرزمینی قرار داشت و باالش یه
اتاق ولی انقدر سرد بودن که کس ی نمی تونست دووم بیاره
برای همین وقتی م یخواستن زن و شوهر و بهم نزدیک کنن توی
اون اتاق حبسشون میکردن با یه پتو و تشک و بالشت
_ البته ولی االن با دستگاه این کار رو انجام میدن جالب اینجاست که
کارشون به همینجا ختم نمیشه
با حیرت گفتم:
+ پس چی؟
با آه گفت:
_ قبلش......به مردا....داروی محرک جنس ی میدادن
با داد گفتم:
+ چییییییی
کراواته شل شده ی دور گردنش رو دراورد و پرت کرد اون ور
_ آه خیلی گرمه
صورتش عرق کرده بود
از ترس به گوشه ترین قسمت اتاق رفتم
که با تشر گفت:
_ نترس کاری باهات ندارم به چشمم نمیای
+ کار از محکم کاری عیب نمی کنه
دو ساعت گذشت و داشتم از سرما میمردم
ولی باید تحمل م یکردم
پاهام و دستام یخ کرده بود، دستمو بردم جلوی دهنم و ها کردم
که یهو ایکا بلند شد و نشست با ترس نگاش کردم که با داد گفت:
_ میخوای یخ بزنی
+ خوب مگه چاره ی دیگه ای هم دارم
با دستش به تشک ضربه ای زد
_ بیا اینجا
+ عمرا
_ میل خودته ولی ای نو بدون من زن یخ زده نم یخوام
چند دقیقه هم به همین منوال گذشت
ولی دیگه نمی تونستم تحمل کنم خواستم دستو پام و تکون بدم که تکون
نمیخوردن
ترس برم داشت و زدم زیر گریه
که ایکا تند بلند شد
_ چت شده
+ ایکا.....لط...لطفا کمکم کن
اومد کنارم ،دست گذاشت رو پیشونیم و بعد رو گونم
_ خیلی سردی، مگه نگفتم بیا زیر پتو با کی لج میکنی
+ ن نمی تونم ایکا لط...لطفا
_ چی؟چیشده؟
+ دستو پ...پام
سریع دستمو گرفت تو دستشو ول کرد
یک دستشو گذاشت زیر سرم و یک دستشو زیر باسنم و بلندم کرد
گذاشت روی تشک
و پتو رو انداخت روم و خودشم اومد زی ر پتو و منو گرفت تو بغلش
با تشر گفتم:
+ معلوم هست داری چیکار میکنی
_ نمی بینی دارم سعی م یکنم حالتو بهتر کنم مگه نه عالقه خاصی به
بغل کردنت ندارم
کم کم داشتم گرمای بدنشو حس میکردم و می تونستم انگشتمو تکون بدم
با صدای آرومی گفتم:
+ اونقدرا هم که به نظر میاد بد نیستی
که......
۱.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.