Miracle part 32
مین هی نمیدونست چیکار کنه اولین چیزی که به ذهنش رسید رو انجام داد
مین هی : اییی
می یونگ : چی شد ؟!
مین هی : فکر کنم پام پیچ خورده
می یونگ : باشه بیا کمکت کنم رو مبل بشینی
مین هی : خیلی درد میکنه
می یونگ : باشه انقدر غر نزن…مگه چقدر درد داره
مین هی : یاححح من غر نمیزنم که تو که نمیدونی چقدر درد داره…ساعتم رو توی اتاق جا گذاشتم میشه بری برام بیاری
می یونگ : برای چی من برات بیارم
مین هی : مگه وضعیت منو نمیبینی…آخه چجوری با این پام از پله ها بالا برم
می یونگ : باشه میرم برات میارم…ساعتت کجاست ؟
مین هی لبخندی زد و گفت
مین هی : روی میزمه…مرسی خواهر گلم
می یونگ : الکی خود شیرینی نکن
تا می یونگ از پله ها بالا رفت مین هی آروم از روی مبل بلند شد و به سمت در خونه رفت که صدای می یونگ از توی اتاقش اومد
می یونگ : ساعتت کجاست چرا پیداش نمیکنم ؟!
مین هی : همونجا توی اتاقه یکم با دقت بگرد پیداش میکنی
و بعد آروم در خونه رو باز کرد و از خونه خارج شد که تهیونگ با دیدن مین هی از ماشین پیاده شد و خواست چیزی بگه که مین هی با عجله به سمت ماشین رفت و گفت
مین هی : زود باش سوار ماشین شو تا می یونگ نیومده باید بریم
…..
می یونگ کلافه از پله ها پایین اومد و گفت
می یونگ : این ساعتت رو کجا گذاشتی چرا هرچی میگردم پیداش…
با دیدن جای خالی مین هی حرفش نصفه موند و با تعجب به مبل خیره شد
می یونگ : این دختر کجا رفت ؟!
…..
تهیونگ : تا کی می خوای رابطمون رو از می یونگ مخفی نگه داری ؟ بالاخره که یه روزی میفهمه
مین هی : نمی دونم…امروز که تونستم از دستش در برم ولی دفعه بعدی نمی دونم می خوام چه دروغی سر هم کنم…راستی ما داریم کجا میرویم ؟!
تهیونگ لبخندی زد و گفت
تهیونگ : شهربازی
مین هی : شهربازی ؟!
…..
می یونگ نگاهی به اطراف کرد و با لبخند گفت
می یونگ : جای خوبی رو برای اولین قرارمون انتخاب کردی
جونگ کوک : از اونجایی که تو با دختر های دیگه فرق داری گفتم حتما برای اولین قرارمون شهر بازی رو به رستوران و کافی شاپ ترجیح میدی
می یونگ لبخند دندون نمایی زد و گفت
می یونگ : درست فکر کردی مستر جئون
#فیک#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک_تهیونگ#فیک_جونگ_کوک#فیک_بی_تی_اس
مین هی : اییی
می یونگ : چی شد ؟!
مین هی : فکر کنم پام پیچ خورده
می یونگ : باشه بیا کمکت کنم رو مبل بشینی
مین هی : خیلی درد میکنه
می یونگ : باشه انقدر غر نزن…مگه چقدر درد داره
مین هی : یاححح من غر نمیزنم که تو که نمیدونی چقدر درد داره…ساعتم رو توی اتاق جا گذاشتم میشه بری برام بیاری
می یونگ : برای چی من برات بیارم
مین هی : مگه وضعیت منو نمیبینی…آخه چجوری با این پام از پله ها بالا برم
می یونگ : باشه میرم برات میارم…ساعتت کجاست ؟
مین هی لبخندی زد و گفت
مین هی : روی میزمه…مرسی خواهر گلم
می یونگ : الکی خود شیرینی نکن
تا می یونگ از پله ها بالا رفت مین هی آروم از روی مبل بلند شد و به سمت در خونه رفت که صدای می یونگ از توی اتاقش اومد
می یونگ : ساعتت کجاست چرا پیداش نمیکنم ؟!
مین هی : همونجا توی اتاقه یکم با دقت بگرد پیداش میکنی
و بعد آروم در خونه رو باز کرد و از خونه خارج شد که تهیونگ با دیدن مین هی از ماشین پیاده شد و خواست چیزی بگه که مین هی با عجله به سمت ماشین رفت و گفت
مین هی : زود باش سوار ماشین شو تا می یونگ نیومده باید بریم
…..
می یونگ کلافه از پله ها پایین اومد و گفت
می یونگ : این ساعتت رو کجا گذاشتی چرا هرچی میگردم پیداش…
با دیدن جای خالی مین هی حرفش نصفه موند و با تعجب به مبل خیره شد
می یونگ : این دختر کجا رفت ؟!
…..
تهیونگ : تا کی می خوای رابطمون رو از می یونگ مخفی نگه داری ؟ بالاخره که یه روزی میفهمه
مین هی : نمی دونم…امروز که تونستم از دستش در برم ولی دفعه بعدی نمی دونم می خوام چه دروغی سر هم کنم…راستی ما داریم کجا میرویم ؟!
تهیونگ لبخندی زد و گفت
تهیونگ : شهربازی
مین هی : شهربازی ؟!
…..
می یونگ نگاهی به اطراف کرد و با لبخند گفت
می یونگ : جای خوبی رو برای اولین قرارمون انتخاب کردی
جونگ کوک : از اونجایی که تو با دختر های دیگه فرق داری گفتم حتما برای اولین قرارمون شهر بازی رو به رستوران و کافی شاپ ترجیح میدی
می یونگ لبخند دندون نمایی زد و گفت
می یونگ : درست فکر کردی مستر جئون
#فیک#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک_تهیونگ#فیک_جونگ_کوک#فیک_بی_تی_اس
۸.۱k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.