یو

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو

☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑
استاد سرد اما جذاب
پارت :57

اول رفتم براش یه آب قند درست کردم

نمی‌دونستم بیهوشه مردست زندست به خاطر

همین دهنشو با دستم باز کردم آب قندو به

زور ریختم تو حلقش نه نمرده هنوز هوشیاره

بعدش رفتم به پذیرش زنگ زدم تا آبدارچی

پارچ آب از آبدارخونه بیاره بعد چند مین در

اتاق زده شد و قامت آبدارچی جلوی در نمایان

شد برای اینکه تهیونگ رو اینجوری روی زمین

ولو شده نبینه و فکرای بدی در موردمون نکنه

درو خیلی کم باز کردم و پارچ رو از دستش

گرفتم و بدون تشکر زود درو بستم مطمئنم

شک کرده زود رفتم سمت دکمه بخار

شیشه‌ها(هااا به حموم های شیشه ای میزنن تا
بخار کنه و تو دیده نشه،میدونم تو شرکت ها از این بخار ها وجود نداره ولی بازم😂....... )

و شیشه‌ها رو بخاری کردم تا تو دیده نشه و

بعد به سمت تهیون رفتم ولی با فکر شومی

که به ذهنم اومد لبخند شیطانی رو لبام نقش بست
دیدگاه ها (۸)

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟#سناریو #درخواستی ولی باهم زیاد خوب ن...

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پار...

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑استاد سرد اما جذا...

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑استاد سرد اما جذ...

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۳که یهو یکی اومد داخل درو بست رومو برگردو...

#why_himpart:84چند دقیقه ای بود منتظر وایستاده بودیم ولی کسی...

📍 پارت ۲: نگاه از پشت شیشه📍 ویو: جونگ‌کوک 📍 حس غالب: «اخراج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط