P40
در رو محکم بستم و قفلش کردم بعدم با خنده برگشتم رو به جین ، رفتم و کنارش روی صندلی نشستم و گفتم : خب جین دلم برات تنگ شده بود
جین لپم رو کشید و گفت : منم کوچولو
سرم رو گرفتم پایین و با دست زدم روی پیشونیم اینم به جمع جونگ کوک و جیمین اضافه شد دوباره سرم رو آوردم بالا و رو به جین گفتم : جین عزیزم
جین : بله
ا/ت : میدونی جیمین الان برای چی اون بیرونه ؟
جین : نه چرا ؟
ا/ت : چون بهم گفت کوچولو
جین یه نگاه به در کرد و با حالتی که فهمیدم اصلا دلش نمیخواد تو این تاریکی بندازمش بیرون گفت : نه من که منظورم این نبود ، تو که اصلا ماشاالله بالغ شدی
با خنده بهش نگاه کردم و گفتم : افرین ، میدونی برا همینه که ازت خوشم میاد
بعدم زدم رو شونش و گفتم : تو مثل اونا نباش
جین با لحنی که فکر کنم در تعجب بود و کمی هم ترسیده بود گفت : من غلط بکنم .
بهش خندیدم که اونم خنده ریزی بعدم دوباره رو بهش گفتم : شوخی کردم
صداهای جیمین رو از پشت در میشد شنید که هی پشت سر هم میگفت : ا/ت ، ا/ت عزیزم ، منو این بیرون تنها نزار ، سرده ، تاریکه ، جین تو یه چیزی بهش بگو
فکر کنم تو اون حیاط بزرگ و تاریک بدجور ترسیده اشکال نداره یکم چاشنی ترس لازمه ، جین دستش رو انداخت گردنم و گفت : ا/ت نظرت چیه ببخشیمش؟
با سر تایید کردم که یه نگاه به در کرد و دوباره گفت : ولی میگم یه چند ثانیه دیگه بمونه بد نیست .
جینم شیطونه ها زدم بهش و گفتم : عجب
که با خنده جوابم رو داد
(جیمین ویو)
پشت در عمارت نشستم تا بلکه ا/ت خشن به ا/ت مهربون تبدیل بشه و بیاد در رو برام باز کنه ، عجب تبدیل مودی داره سریع از مهربون به خشن تبدیل شد ، جیمین حالا یکم اینجا بمون یخ بزن تا یاد بگیری با بچه ها اینطوری صحبت نکنی ، زدم روی سر خودم و گفتم : بابا بچه نه ، بچه نه دلت نمیخواد که دوباره پرتت کنه بیرون ، واقعا هوای سردی بود حتما الان نشستن تو دارن به من میخندن ای جین یه حالی ازت بگیرم رفتی نشستی پیش ا/ت نمیگی من اینجا دارم از تاریکی سکته میکنم ، یادم نمیاد قبلا حیاط رو اینقدر تاریک دیده باشم ،چند ثانیه ای بود داشتم توی تاریکی حیاط چشم می چرخوندم که یکی زد رو شونم سرم رو بالا آوردم که نور چراغ قوه ی شدیدی خورد تو چشمم که سریع دستم رو روی چشمم گذاشتم و گفتم : بگیر اون ور بی صاحابو کور شدم .
نور رو گرفت اونرو منم آروم دستم رو از جلوی چشمم برداشتم و سرمو گرفتم بالا جونگ کوک مثل عقاب بالا سرم وایساده بود و بعد از یکم نگاه کردن بهم گفت : چرا این نشستی ؟
جین لپم رو کشید و گفت : منم کوچولو
سرم رو گرفتم پایین و با دست زدم روی پیشونیم اینم به جمع جونگ کوک و جیمین اضافه شد دوباره سرم رو آوردم بالا و رو به جین گفتم : جین عزیزم
جین : بله
ا/ت : میدونی جیمین الان برای چی اون بیرونه ؟
جین : نه چرا ؟
ا/ت : چون بهم گفت کوچولو
جین یه نگاه به در کرد و با حالتی که فهمیدم اصلا دلش نمیخواد تو این تاریکی بندازمش بیرون گفت : نه من که منظورم این نبود ، تو که اصلا ماشاالله بالغ شدی
با خنده بهش نگاه کردم و گفتم : افرین ، میدونی برا همینه که ازت خوشم میاد
بعدم زدم رو شونش و گفتم : تو مثل اونا نباش
جین با لحنی که فکر کنم در تعجب بود و کمی هم ترسیده بود گفت : من غلط بکنم .
بهش خندیدم که اونم خنده ریزی بعدم دوباره رو بهش گفتم : شوخی کردم
صداهای جیمین رو از پشت در میشد شنید که هی پشت سر هم میگفت : ا/ت ، ا/ت عزیزم ، منو این بیرون تنها نزار ، سرده ، تاریکه ، جین تو یه چیزی بهش بگو
فکر کنم تو اون حیاط بزرگ و تاریک بدجور ترسیده اشکال نداره یکم چاشنی ترس لازمه ، جین دستش رو انداخت گردنم و گفت : ا/ت نظرت چیه ببخشیمش؟
با سر تایید کردم که یه نگاه به در کرد و دوباره گفت : ولی میگم یه چند ثانیه دیگه بمونه بد نیست .
جینم شیطونه ها زدم بهش و گفتم : عجب
که با خنده جوابم رو داد
(جیمین ویو)
پشت در عمارت نشستم تا بلکه ا/ت خشن به ا/ت مهربون تبدیل بشه و بیاد در رو برام باز کنه ، عجب تبدیل مودی داره سریع از مهربون به خشن تبدیل شد ، جیمین حالا یکم اینجا بمون یخ بزن تا یاد بگیری با بچه ها اینطوری صحبت نکنی ، زدم روی سر خودم و گفتم : بابا بچه نه ، بچه نه دلت نمیخواد که دوباره پرتت کنه بیرون ، واقعا هوای سردی بود حتما الان نشستن تو دارن به من میخندن ای جین یه حالی ازت بگیرم رفتی نشستی پیش ا/ت نمیگی من اینجا دارم از تاریکی سکته میکنم ، یادم نمیاد قبلا حیاط رو اینقدر تاریک دیده باشم ،چند ثانیه ای بود داشتم توی تاریکی حیاط چشم می چرخوندم که یکی زد رو شونم سرم رو بالا آوردم که نور چراغ قوه ی شدیدی خورد تو چشمم که سریع دستم رو روی چشمم گذاشتم و گفتم : بگیر اون ور بی صاحابو کور شدم .
نور رو گرفت اونرو منم آروم دستم رو از جلوی چشمم برداشتم و سرمو گرفتم بالا جونگ کوک مثل عقاب بالا سرم وایساده بود و بعد از یکم نگاه کردن بهم گفت : چرا این نشستی ؟
۱۸.۱k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.