پارت 2
★ویو ات★
وقتی گفتن نوبت اعلام جوایزه با آخرین سرعتم میدویدم، همه ی بازیکنای دیگه یه کاپشن یا یچیزی از روی لباساشون میپوشیدن اما من نپوشیده بودم و داشتم یخ میکردم، نامی کاپشنش رو روم انداخت
نامی:بیب سردت میشه
ات:مرسی*لپ نامی رو میبوسه
گوینده:رده سنی 18 تا 20 سال...
ات:وای رده ی منه
گوینده:نفر اول جا ا.ت، نفر دوم الکسندرا تروسوا,نفر سوم ماکی کوریهیتا
ات:وااای نفر اول منم😭
رفتم سمت سکو و پریدم روی قسمت نفر اول که از همه بلند تر بود😎
مدال و دسته گلم رو گرفتم و منتظر بودم تا خبرنگار بیاد و باهام مصاحبه منه
خبرنگار:خانم جا( فامیل ات) چه حسی دارید؟
ات:خب من مسابقات قبلی رو هم اول شدم و این برای من جدید یا غیر منتظره نیست، ولی باز هم با این وجود خیلی خوشحالم، همینطور میخوام یک چیزی رو به آرمی ها، فن ها و کل جامعه اسکیت اعلام کنم، من مدت زیادیه که با کیم نامجون لیدر گروه بی تی اس توی را.بطه هستم و خیلی هم دوسش دارم:)
و امروز برای مسابقه م همراه بقیه اعضا منو سوپرایز کرد و اینم میخوام بگم که به عنوان عضو هشتم بی تی اس اجرای امروزم با آهنگ قوی سیاه رو به اعضا تقدیم میکنم:)
دور و برم رو نگاه کردم دیدم فنام بعضیاشون خوشحال و بعضیاشون تو شکن، بعد چند ثانیه همشون شروع به دست زدن برام کردن و نگام به اعضا افتاد، کوک هنوز داشت لایو میگرفت و پز میداد و نامجون داشت با محبت خاصی نگام میکرد، خیلی دوسش داشتم:)
جین بهم یه چشمک کوچولو زد که منظورش رو گرفتم که داشت میگفت اعتماد بنفسم بهش رفته، هوپی اوپا داشت از شدت احساساتی شدن گریه میکرد و بقیه اعضا فقط با یه لبخند ملیح بهم نگاه میکردن و برام دست میزدن:)
جایزه م رو گرفتم و لباس عوض کردم و رفتم بیرون، با هزار تا بدبختی از شر خبرنگارا خلاص شدم و با اعضا به یه کافه رفتیم،
از قبل حتی کافه هم رزرو کرده بودن و این کاراشون قلب منو اکلیلی میکرد💖
رفتیم داخل کافه و یه میز انتخاب کردیم، کل کافه رو رزرو کرده بودن و این تعجب آور بود برام
ات:من حساب میکنم
نامی:نه من
جین:نخیرم من هیونگم
کوک:خودم حساب میکنم*داره هنوز لایو میگیره😑
*و این بحث ادامه داره*
بلاخره سفارشامون رو آوردن و شروع کردیم به خوردن
شوگا:راستی ات عروسکات کجان؟
ات:منیجرم میبره خونم😅
هوپی:با اون همه عروسک چیکار میکنی؟
ات:میخوام توی فن ساین بعدی به هر آرمی یدونه بدم:)
همه:ایده ی خوبیه
ات:چرا یه کافه رو با جاش رزرو کردین؟
جیمین؟ حوصله ی خبرنگارا رو داشتی؟
ات:نه اصلا😑
#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #بنگتن #بی_تی_اس #فیک #وانشات #یونگی #شوگا #کیم_سوک_جین #کیم_نامجون #رپ_مانستر
#جیهوپ #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئونجونگکوک #نفر_بعدی_درکار_نیست #نفر_بعدی_هیتر_ها_هستند
وقتی گفتن نوبت اعلام جوایزه با آخرین سرعتم میدویدم، همه ی بازیکنای دیگه یه کاپشن یا یچیزی از روی لباساشون میپوشیدن اما من نپوشیده بودم و داشتم یخ میکردم، نامی کاپشنش رو روم انداخت
نامی:بیب سردت میشه
ات:مرسی*لپ نامی رو میبوسه
گوینده:رده سنی 18 تا 20 سال...
ات:وای رده ی منه
گوینده:نفر اول جا ا.ت، نفر دوم الکسندرا تروسوا,نفر سوم ماکی کوریهیتا
ات:وااای نفر اول منم😭
رفتم سمت سکو و پریدم روی قسمت نفر اول که از همه بلند تر بود😎
مدال و دسته گلم رو گرفتم و منتظر بودم تا خبرنگار بیاد و باهام مصاحبه منه
خبرنگار:خانم جا( فامیل ات) چه حسی دارید؟
ات:خب من مسابقات قبلی رو هم اول شدم و این برای من جدید یا غیر منتظره نیست، ولی باز هم با این وجود خیلی خوشحالم، همینطور میخوام یک چیزی رو به آرمی ها، فن ها و کل جامعه اسکیت اعلام کنم، من مدت زیادیه که با کیم نامجون لیدر گروه بی تی اس توی را.بطه هستم و خیلی هم دوسش دارم:)
و امروز برای مسابقه م همراه بقیه اعضا منو سوپرایز کرد و اینم میخوام بگم که به عنوان عضو هشتم بی تی اس اجرای امروزم با آهنگ قوی سیاه رو به اعضا تقدیم میکنم:)
دور و برم رو نگاه کردم دیدم فنام بعضیاشون خوشحال و بعضیاشون تو شکن، بعد چند ثانیه همشون شروع به دست زدن برام کردن و نگام به اعضا افتاد، کوک هنوز داشت لایو میگرفت و پز میداد و نامجون داشت با محبت خاصی نگام میکرد، خیلی دوسش داشتم:)
جین بهم یه چشمک کوچولو زد که منظورش رو گرفتم که داشت میگفت اعتماد بنفسم بهش رفته، هوپی اوپا داشت از شدت احساساتی شدن گریه میکرد و بقیه اعضا فقط با یه لبخند ملیح بهم نگاه میکردن و برام دست میزدن:)
جایزه م رو گرفتم و لباس عوض کردم و رفتم بیرون، با هزار تا بدبختی از شر خبرنگارا خلاص شدم و با اعضا به یه کافه رفتیم،
از قبل حتی کافه هم رزرو کرده بودن و این کاراشون قلب منو اکلیلی میکرد💖
رفتیم داخل کافه و یه میز انتخاب کردیم، کل کافه رو رزرو کرده بودن و این تعجب آور بود برام
ات:من حساب میکنم
نامی:نه من
جین:نخیرم من هیونگم
کوک:خودم حساب میکنم*داره هنوز لایو میگیره😑
*و این بحث ادامه داره*
بلاخره سفارشامون رو آوردن و شروع کردیم به خوردن
شوگا:راستی ات عروسکات کجان؟
ات:منیجرم میبره خونم😅
هوپی:با اون همه عروسک چیکار میکنی؟
ات:میخوام توی فن ساین بعدی به هر آرمی یدونه بدم:)
همه:ایده ی خوبیه
ات:چرا یه کافه رو با جاش رزرو کردین؟
جیمین؟ حوصله ی خبرنگارا رو داشتی؟
ات:نه اصلا😑
#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #بنگتن #بی_تی_اس #فیک #وانشات #یونگی #شوگا #کیم_سوک_جین #کیم_نامجون #رپ_مانستر
#جیهوپ #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئونجونگکوک #نفر_بعدی_درکار_نیست #نفر_بعدی_هیتر_ها_هستند
۱۱.۶k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.