عشق جدیدم مافیا Part 34
پارت ³⁴
ا.ت ویو :
ا.ت : خواهش میکنم هر موقع تونستی برگرد
ته: حتما بیب حتما
از بغلش جدا شدم و نگاهش کردم
ا.ت : خیلی دوست دارم . مواظب خودت باش
و رفتم به سمت در که تا خواستم درو باز کنم برم تهیونگ منو از پشت کشید تو بغلش و گردنم رو شروع کرد به بوسیدن
ته : بیب نمیخوام ازت جدا شم (بغض)
برگشتم سمتش و یه کیس خیلی کوتاه
ا.ت : هر اومدنی یه رفتنی داره .
تهیونگ ویو :
اینو گفت و سریعا از اونجا رفت
خشکم زده بود . چرا چرا زندگی من باید اینجوری باشه
رفتم نشستم تو ماشین
جولیا : ددی چرا اون دختررو بوسیدی مگه من تنها بیبیت نیستم
ته : جولیا ازت متنفرم . تو فقط منو برای هوس میخوای
جولیا : پس به بابایی میگم که منو اذیت میکنی
اعصابم خورد شده بود پس سریع رفتیم خونه
۳ روز بعد
ا.ت ویو :
الان اواسط پاییزه . فصل مورد علاقه منو تهیونگ . بارون میاد و برگ ها زردن
رفتم از پنجره بیرون رو نگاه کردم . بارون بند اومده بود (برگشتیم به پارت۱)
پس یه لباس سفید گرم بدون استین پوشیدم و یه شلوار رنگ فندقی و چکمه های بلند مشکی و یه کت قهوه ای و یه میکاپ خیلی کمرنگ کردم و رفتم پایین
ا.ت : بچه ها من دارم میرم بیرون
کوک : کجا ؟
ا.ت : میرم بیرون قدم بزنم
جیمین : ماهم میایم
ا.ت : اوکی
بعد ۵ مین
راه افتادیم و رفتیم تو پارک و رفتیم قسمت قدم زنی پارک
هوا واقعا خوب بود و یه نفس عمیق کشیدم
و جلو تر از بقیه بودم
داشتم راه میرفتم که یهو...............
ا.ت ویو :
ا.ت : خواهش میکنم هر موقع تونستی برگرد
ته: حتما بیب حتما
از بغلش جدا شدم و نگاهش کردم
ا.ت : خیلی دوست دارم . مواظب خودت باش
و رفتم به سمت در که تا خواستم درو باز کنم برم تهیونگ منو از پشت کشید تو بغلش و گردنم رو شروع کرد به بوسیدن
ته : بیب نمیخوام ازت جدا شم (بغض)
برگشتم سمتش و یه کیس خیلی کوتاه
ا.ت : هر اومدنی یه رفتنی داره .
تهیونگ ویو :
اینو گفت و سریعا از اونجا رفت
خشکم زده بود . چرا چرا زندگی من باید اینجوری باشه
رفتم نشستم تو ماشین
جولیا : ددی چرا اون دختررو بوسیدی مگه من تنها بیبیت نیستم
ته : جولیا ازت متنفرم . تو فقط منو برای هوس میخوای
جولیا : پس به بابایی میگم که منو اذیت میکنی
اعصابم خورد شده بود پس سریع رفتیم خونه
۳ روز بعد
ا.ت ویو :
الان اواسط پاییزه . فصل مورد علاقه منو تهیونگ . بارون میاد و برگ ها زردن
رفتم از پنجره بیرون رو نگاه کردم . بارون بند اومده بود (برگشتیم به پارت۱)
پس یه لباس سفید گرم بدون استین پوشیدم و یه شلوار رنگ فندقی و چکمه های بلند مشکی و یه کت قهوه ای و یه میکاپ خیلی کمرنگ کردم و رفتم پایین
ا.ت : بچه ها من دارم میرم بیرون
کوک : کجا ؟
ا.ت : میرم بیرون قدم بزنم
جیمین : ماهم میایم
ا.ت : اوکی
بعد ۵ مین
راه افتادیم و رفتیم تو پارک و رفتیم قسمت قدم زنی پارک
هوا واقعا خوب بود و یه نفس عمیق کشیدم
و جلو تر از بقیه بودم
داشتم راه میرفتم که یهو...............
۴.۹k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.