𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝕻𝖆𝖗𝖙_۳۶
دقیقا همونی بود که دنبالش بودیم. هم اطلاعات باند شوگا، هم فلیکس روش بود. خواستم. اطلاعات رو بندازم رو فلش که یهو ی صدایی از پشتم شنیدم.
فلیکس: به به خانم جئون، چیشد سر از مافیا بودن در اوردی، واقعا که، داری اطلاعات رفیق دبیرستانت رو میدزدی.
ا/ت: ف... ف.. فلیکس؟
فلیکس: چه عجب شناختیم.
ا/ت:.......
فلیکس: پس شدی عضو باند شوگا درسته؟
ا/ت:.......
فلیکس: با تو هم(با داد، ی کشیده محکم زد داخل گوشش که باعث شد ا/ت روی زمین بیوفته)
ویو شوگا
داشتم اتاقای پایین رو میگشتم که یهو ی صدای بلند از طبقه بالا شندیم. سریع رفتم بالا دیدم ا/ت روی زمین افتاده و دستش رو روی صورتش گذاشته.
سریع رفتم با فلیکس در گیر شدم.
شوگا: ا/ت برو لب تاپ رو بردار برو بیرون.
ا/ت: ولی شما چی؟
شوگا: گفتم برو منم الان میام.
ا/ت:(بلند شد لب تاپ بر داشت رفت بیرون.)
ویو ا/ت
تو راه هرچی بادیگارد بود ریختن سرم که با بسیم به باندمون اطلاع دادم که بیان داخل. منم دیگه مجبور شدم تفنگم رو در بیارم و اونا رو بکشم. که باندمون رسیدن. منم رفتم داخل ون. تمام اطلاعات رو رو انداختم رو فلش. فلش رو انداختم داخل چیب کتم و رفتم دنبال شوگا.
رفتم داخل عمارت هنوز شوگا فلیکس داشتن با هم دعوا میکردن. سریع رفتم و چاقو رو زدم تو دست فلیکس. دست شوگا رو گرفتم و داشتیم فرار میکردیم که یهو یکی به دستم شلیک کرد.
شوگا: ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت: م.... م. من خ.. وبم.
بلند شدم که فرار کنم. که یهو صدای فلیکس رو پشت سرم شنیدم. منو شوگا دوتامون برگشتیم. که دیدم فلیکس اسلحه رو گرفته سمتمون.
شوگا هم بهم گفت برم پشت سرش.
رفتم پست سرش. فلیکس اسلحه رو گرفت سمت شوگا خواست شلیک کنه که.....
𝕻𝖆𝖗𝖙_۳۶
دقیقا همونی بود که دنبالش بودیم. هم اطلاعات باند شوگا، هم فلیکس روش بود. خواستم. اطلاعات رو بندازم رو فلش که یهو ی صدایی از پشتم شنیدم.
فلیکس: به به خانم جئون، چیشد سر از مافیا بودن در اوردی، واقعا که، داری اطلاعات رفیق دبیرستانت رو میدزدی.
ا/ت: ف... ف.. فلیکس؟
فلیکس: چه عجب شناختیم.
ا/ت:.......
فلیکس: پس شدی عضو باند شوگا درسته؟
ا/ت:.......
فلیکس: با تو هم(با داد، ی کشیده محکم زد داخل گوشش که باعث شد ا/ت روی زمین بیوفته)
ویو شوگا
داشتم اتاقای پایین رو میگشتم که یهو ی صدای بلند از طبقه بالا شندیم. سریع رفتم بالا دیدم ا/ت روی زمین افتاده و دستش رو روی صورتش گذاشته.
سریع رفتم با فلیکس در گیر شدم.
شوگا: ا/ت برو لب تاپ رو بردار برو بیرون.
ا/ت: ولی شما چی؟
شوگا: گفتم برو منم الان میام.
ا/ت:(بلند شد لب تاپ بر داشت رفت بیرون.)
ویو ا/ت
تو راه هرچی بادیگارد بود ریختن سرم که با بسیم به باندمون اطلاع دادم که بیان داخل. منم دیگه مجبور شدم تفنگم رو در بیارم و اونا رو بکشم. که باندمون رسیدن. منم رفتم داخل ون. تمام اطلاعات رو رو انداختم رو فلش. فلش رو انداختم داخل چیب کتم و رفتم دنبال شوگا.
رفتم داخل عمارت هنوز شوگا فلیکس داشتن با هم دعوا میکردن. سریع رفتم و چاقو رو زدم تو دست فلیکس. دست شوگا رو گرفتم و داشتیم فرار میکردیم که یهو یکی به دستم شلیک کرد.
شوگا: ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت: م.... م. من خ.. وبم.
بلند شدم که فرار کنم. که یهو صدای فلیکس رو پشت سرم شنیدم. منو شوگا دوتامون برگشتیم. که دیدم فلیکس اسلحه رو گرفته سمتمون.
شوگا هم بهم گفت برم پشت سرش.
رفتم پست سرش. فلیکس اسلحه رو گرفت سمت شوگا خواست شلیک کنه که.....
۶.۲k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.