ازدواج اجباری 🥀❤⛓️ 𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟏
ازدواج اجباری 🥀❤⛓️ 𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟏
ته: پس.... بیا از الان شروع کنیم.
ا/ت : ولی....
ته: ( انگشت اشارشو گذاشت رو لبای ا/ت و کنارش دراز کشید. ) حرف اضافه ممنوع.
شروع کرد به نوازش کردن موهای ا/ت: موهات نرمه... دوست، دارم.
𝟕 هفته بعد :
تموم این مدت رو مثل دو تا عاشق زندگی کردن. تا اینکه روز تولد کوک بود و تولد هم خونه ی ا/ت بود. همچی همون جوری بود که انتظار داشتن. وسطای تولد بود که تهیونگ مست کرد. برای همین رو مبل لم داده بود. ا/ت هم مست بود . ولی مقداری هوشیاری داشت. کوک که دوست دختری نداشت به سمت ا/ت رفت : مادمازل میشه افتخار رقص با شما رو داشته باشم؟ ( خنده)
ا/ت: البته. ( با خنده)
با هم رقصیدن بعد از رقص ا/ت رفت کنار ته لم داد .
ته: ا/ت میای بریم بخوابیم؟
ا/ت : خیلی خستم بیا بریم.
لایک یادتون نره 💖
احتمالا پارت بعدی آخرین پارت باشه. 😁
ته: پس.... بیا از الان شروع کنیم.
ا/ت : ولی....
ته: ( انگشت اشارشو گذاشت رو لبای ا/ت و کنارش دراز کشید. ) حرف اضافه ممنوع.
شروع کرد به نوازش کردن موهای ا/ت: موهات نرمه... دوست، دارم.
𝟕 هفته بعد :
تموم این مدت رو مثل دو تا عاشق زندگی کردن. تا اینکه روز تولد کوک بود و تولد هم خونه ی ا/ت بود. همچی همون جوری بود که انتظار داشتن. وسطای تولد بود که تهیونگ مست کرد. برای همین رو مبل لم داده بود. ا/ت هم مست بود . ولی مقداری هوشیاری داشت. کوک که دوست دختری نداشت به سمت ا/ت رفت : مادمازل میشه افتخار رقص با شما رو داشته باشم؟ ( خنده)
ا/ت: البته. ( با خنده)
با هم رقصیدن بعد از رقص ا/ت رفت کنار ته لم داد .
ته: ا/ت میای بریم بخوابیم؟
ا/ت : خیلی خستم بیا بریم.
لایک یادتون نره 💖
احتمالا پارت بعدی آخرین پارت باشه. 😁
۳۷.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.