تک پارتی(درخواستی)
#درخواستی
#تک_پارتی
#جونگین
《وقتی روت نمیشه ببوسیش....》
علامت جونگین_ علامت ا.ت+
ویو ا.ت
بازم امروز از مدرسه به خونه جونگین برگشته بودیم اون چون خسته بود بهم گفت که چند دقیقه میخوابه تا من رامیون هارو آماده کنم منم قبول کردم و رفتم آشپزخونه و مشغول پختن رامیون ها شدم...
یورا:خودتو آشنا کن بیبی..
+امم راست میگی یادم رفته بود خخخخ
من کیم ا.ت هستم ۱۸سالمه و دوستپسرم جونگین که اونم ۱۸ سالشه ما از سال اول دبیرستان قرار میذاریم یعنی ۱۶ سالگی تا الان
راستشو بخواین منو جونگین معمولا تو رسم رسومات همو میبوسیم اونم طولانی نه خیلی کوتاه با اینکه جونگین خیلی جذابه و من نمیتونم خودمو در برابرش کنترل کنم
با این حال هیچوقت من برای بوسه پیش قدم نشدم!
خخخخخخ بسه دیگه رامیون ها حاظر شدن گذاشتم رو میز و رفتم سمت پذیرای جونگین به طرز خیلی کیوت خوابیده بود خدای من من الان این بشرو چجوری بیدار کنم؟!
با این وضع رفتم پیشش رو زمین نشستم و موهای صورتشو زدم کنار واییی چقددد الان دلم بوس میخواد...
یورا:هوم درکت میکنم ا.ت😣جونگین بچم بسیار کیوت است!
هومم ا.تتت به خودتتت بیاااا کمی رفتم عقب تا از این فکرا درآم ولی شیطان وسوسه ام کرد..
رفتم جلو آروم با خودم گفتم:بلاخره که قرار نیست بدونه اون خوابه!
و لبامو نزدیک لباشکردم خیلی نزدیکش شده بودم جوری که نفسای منظم جونگین که نشون دهنده خواب عمیقشه به گردنم فرود آمدن
خندیدم و بیشتر نزدیکش شدم تا موقعی که کمی از لبم به لبش برخورد کرد وقتی که میخواستم شروع کنم به بوسیدن جونگین چشاشو باز کرد چند ثانیه ای مکث کرده بودم که یهو جونگین دست به کار شد از کمرم گرفت و جوری وضیتمون رو تو یه ثانیه تغیر داد که باعث شد بفهمم دارم چیکار میکردم و اون فهمیده:)
الان اون رو من دراز کشیده بود چشای خوابآلوش رو با یه دستش مالش داد که دوباره بتونه باز کنه و منو از خجالت آب کنه
وقتی چشاشو باز کرد خندید و گفت:خورشید دقیقا از کدوم طرف درامده که تو واسه بوسه پیش قدم شدی؟!
با استرس جواب دادم:خواستم بب..بب..ینم..نفس..می...ک...کشی!(بهونه)
جونگین خندید و گفت:هوم چه بهونه ی خوبی!
زدی به سینش و گفتی:برو کناررر میخوام پاشم
لبشو نزدیک لبت کرد و گفت:نمیشه باید کاری که داشتی انجام میدادیو دوباره انجام بدی..
چون خجالت میکشیدی چشاتو بستی و گفتی:منننن هیچکارییی نمیکردم!
_بیبی بهتره خودت بوسه طولانیمونو شروع کنی اگه من شروع کنم...
فهمیدی بقیه حرفش قراره چی بگه زود دستاتو دور گردنش حلقه زدی لبشو بوسه کوتاهی زدی...
و هولش دادی عقب که افتاد زمین از این فرصت استفاده کردی و دویدی به سمت بالا..
جونگین که لبخند شیطانی رو لبش داشت گفت:فرار کن ا.ت اگه دستم بهت برسه ول کنت نیستم!
آی ا.ن بلند شد و بدو بدو رفت بالا ولی ا.ت رو پیدا نکرد!
ویو ا.ت
به خاطر اینکه میدونستم جای که قایم شدم به ذهنش هم خطوط نمیاره لبخندی زدم خواستم خودمو تو اون جای تنگ جابه جا کنه که یهو یکی از کمرم گرفت و منو به خودش چسبوند چشامو چرخوندم سمتش بله جونگین بود
جونگین که هنوز لبخند ترسناکی رو لب داشت گفت:موندم الان قراره چجوری از دستم فرار کنی..!
ترسیدی چون هیچ راه فراری نداشتی از یه طرف فضا خیلی تنگ بود و از طرفی دیگه جونگین مثل آهن ربا بهت چسبیده بود
سرتو بلند کردی و به چشاش زل زدی..
_نوچ نوچ نوچ کیوت نگاه نکن نذاشتی ببوستم گناه خودته!
بعد بدون هیچ مقدمه ای شروع کرد به بوسیدنت تو هم از خدا خواسته دستاتو گذاشتی دو طرف بازو هاشو و باهاش همکاری کردی:)!
The end...
#تک_پارتی
#جونگین
《وقتی روت نمیشه ببوسیش....》
علامت جونگین_ علامت ا.ت+
ویو ا.ت
بازم امروز از مدرسه به خونه جونگین برگشته بودیم اون چون خسته بود بهم گفت که چند دقیقه میخوابه تا من رامیون هارو آماده کنم منم قبول کردم و رفتم آشپزخونه و مشغول پختن رامیون ها شدم...
یورا:خودتو آشنا کن بیبی..
+امم راست میگی یادم رفته بود خخخخ
من کیم ا.ت هستم ۱۸سالمه و دوستپسرم جونگین که اونم ۱۸ سالشه ما از سال اول دبیرستان قرار میذاریم یعنی ۱۶ سالگی تا الان
راستشو بخواین منو جونگین معمولا تو رسم رسومات همو میبوسیم اونم طولانی نه خیلی کوتاه با اینکه جونگین خیلی جذابه و من نمیتونم خودمو در برابرش کنترل کنم
با این حال هیچوقت من برای بوسه پیش قدم نشدم!
خخخخخخ بسه دیگه رامیون ها حاظر شدن گذاشتم رو میز و رفتم سمت پذیرای جونگین به طرز خیلی کیوت خوابیده بود خدای من من الان این بشرو چجوری بیدار کنم؟!
با این وضع رفتم پیشش رو زمین نشستم و موهای صورتشو زدم کنار واییی چقددد الان دلم بوس میخواد...
یورا:هوم درکت میکنم ا.ت😣جونگین بچم بسیار کیوت است!
هومم ا.تتت به خودتتت بیاااا کمی رفتم عقب تا از این فکرا درآم ولی شیطان وسوسه ام کرد..
رفتم جلو آروم با خودم گفتم:بلاخره که قرار نیست بدونه اون خوابه!
و لبامو نزدیک لباشکردم خیلی نزدیکش شده بودم جوری که نفسای منظم جونگین که نشون دهنده خواب عمیقشه به گردنم فرود آمدن
خندیدم و بیشتر نزدیکش شدم تا موقعی که کمی از لبم به لبش برخورد کرد وقتی که میخواستم شروع کنم به بوسیدن جونگین چشاشو باز کرد چند ثانیه ای مکث کرده بودم که یهو جونگین دست به کار شد از کمرم گرفت و جوری وضیتمون رو تو یه ثانیه تغیر داد که باعث شد بفهمم دارم چیکار میکردم و اون فهمیده:)
الان اون رو من دراز کشیده بود چشای خوابآلوش رو با یه دستش مالش داد که دوباره بتونه باز کنه و منو از خجالت آب کنه
وقتی چشاشو باز کرد خندید و گفت:خورشید دقیقا از کدوم طرف درامده که تو واسه بوسه پیش قدم شدی؟!
با استرس جواب دادم:خواستم بب..بب..ینم..نفس..می...ک...کشی!(بهونه)
جونگین خندید و گفت:هوم چه بهونه ی خوبی!
زدی به سینش و گفتی:برو کناررر میخوام پاشم
لبشو نزدیک لبت کرد و گفت:نمیشه باید کاری که داشتی انجام میدادیو دوباره انجام بدی..
چون خجالت میکشیدی چشاتو بستی و گفتی:منننن هیچکارییی نمیکردم!
_بیبی بهتره خودت بوسه طولانیمونو شروع کنی اگه من شروع کنم...
فهمیدی بقیه حرفش قراره چی بگه زود دستاتو دور گردنش حلقه زدی لبشو بوسه کوتاهی زدی...
و هولش دادی عقب که افتاد زمین از این فرصت استفاده کردی و دویدی به سمت بالا..
جونگین که لبخند شیطانی رو لبش داشت گفت:فرار کن ا.ت اگه دستم بهت برسه ول کنت نیستم!
آی ا.ن بلند شد و بدو بدو رفت بالا ولی ا.ت رو پیدا نکرد!
ویو ا.ت
به خاطر اینکه میدونستم جای که قایم شدم به ذهنش هم خطوط نمیاره لبخندی زدم خواستم خودمو تو اون جای تنگ جابه جا کنه که یهو یکی از کمرم گرفت و منو به خودش چسبوند چشامو چرخوندم سمتش بله جونگین بود
جونگین که هنوز لبخند ترسناکی رو لب داشت گفت:موندم الان قراره چجوری از دستم فرار کنی..!
ترسیدی چون هیچ راه فراری نداشتی از یه طرف فضا خیلی تنگ بود و از طرفی دیگه جونگین مثل آهن ربا بهت چسبیده بود
سرتو بلند کردی و به چشاش زل زدی..
_نوچ نوچ نوچ کیوت نگاه نکن نذاشتی ببوستم گناه خودته!
بعد بدون هیچ مقدمه ای شروع کرد به بوسیدنت تو هم از خدا خواسته دستاتو گذاشتی دو طرف بازو هاشو و باهاش همکاری کردی:)!
The end...
۱۸.۴k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.