♡pt: ¹⁶ ♡I am not your toy
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاق رسیدم
خب بهتره در اتاق رو باز کنم و برم دیگه
دستگیره رو کشیدم به عقب و در باز شد جیمین رو کمی هول دادم داخل اتاق که بره داخل وقتی رفتش خیالم راحت شد درو بستم و نفس عمیقی کشیدم و به سمت تیهونگ حرکت کردم حتما داره دنبالم میگرده از پله ها میرفتم پایین که کسی دستمو کشید به سمت خودش
ا/ت/: اخ
تیهونگ: آفرین بهم خیانت نکردی
ا/ت: چ.. چی اصلا مگه نسبتی باهات دارم هوم
تیهونگ: اره دیگه دوست دخترمی
ا/ت: چ.. چی برو بابا به همین خیال باش خوابشو ببینی
تیهونگ: انقدر هام بدست اوردنت سخت نیست که بخوام خواب ببینم
ا/ت: تا الان که خدمتکار بودم آقای کیم تیهونگ
تیهونگ: خب الان نیستی آیا این خانم زیبا دوست داره که این شب خاطره انگیز بشه
ا/ت: منظور
تیهونگ: دوست داره مادر بچهام بشه؟
ا/ت: ه.. ها امم نمیدونم اگه مچ دستم که کبود شده رو ول کنی بهش فکر میکنم
تیهونگ: هوم خیلی دردت گرفت؟
ا/ت: به نظر خودت دردم گرفت
تیهونگ: هوم نمیدونم من که توی ذهن تو نیستم
ا/ت: خیلی خب باشه
تیهونگ: چی باشه
ا/ت: درخواستت رو قبول میکنم
تیهونگ: هوم پس...
تیهونگ ویو:
این حس چیه تو قلبم انگار میخواد از دهنم بزنه بیرون کمر ا/ت رو به سمت خودم کشیدم
ولی بغض گلوم رو گرفت
ا/ت: تیهونگ چی شده؟
تیهونگ:«بغضش ترکید» هق هق نمیدونستم یه دختر میتونه زندگیم رو از این رو به این رو کنه میدونی تا حالا هیچ زنی هیچ دختری اینجوری کاری نکرده قلبم واسش بتپه حتا مادرم هق هق ا/ت ولی تو دوستت دارم «ا/ت رو سفت بغل کرد»
ا/ت: میگذره میگذره
ا/ت ویو:
یعنی این پسری که ازش متنفر بودم انقدر سختی کشیده که دلم واسش بسوزه
دستمو روی سرش گذاشتم و سرش رو توی سینم پنهان کردم
ا/ت: گریه کن شاید خالی شی ولی اینجا نه شاید یکس ببینه
تیهونگ: هق هق باشه ببخشید دیگه گریه نمیکنم
ا/ت ویو:
دستش رو گرفتم ببرمش توی اتاقش شاید اونجا بتونه بهتر گریه کنه و خودشو خالی کنه
بردمش توی اتاقش دستش روی صورتش بود و فقط گریه میکرد
دستشو کمی روبه خودم کشیدم و روی تخت نشوندمش سرش رو تو سینم پنهان کردم و گریه میکرد و فقط میگفت چرا بهم خیانت کرد چرا من مگه چی واسش کم گذاشتم
ا/ت: درمورد کی حرف میزنی همون دختره؟
تیهونگ: اره هق غضیش رو که گفتم هق بهت
میدونی تو منو یاد اون میندازی ولی زیبا تر و مهربون تر و حتا تو بهم خیانت نکردی
ا/ت ویو:
زیادی داشت گریه میکرد ممکنه چشماش سیاه بسه انقدر که شدید گریه میکرد هوم بنظرم یه بوسه شاید حالش رو خوب کنه صورتش رو قاب کردم و لبم رو نزدیک بردم و بوسه ای روی لباش گذاشتم گریش که بیشتر شد._.
این دفعه اون نزدیک شد و لبش رو روی لبام گذاشت ولی هم با گریه و هم خوشحالی لبم رو مک میزد منم کاریش نداشتم شاید حالش رو خوب کنه
بعد چند دقیقه بخاطر اینکه نف کم اوردیم جدا شدیم
تیهونگ: خیلی ممنون عشقم
ا/ت خواهش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک ❤🧷 30 بچها اینم بخاطر
کامنت🤍📎 20 اینکه نزدیک 200تایی شدن
فالو💙📎 3 هستیم گذاشتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاق رسیدم
خب بهتره در اتاق رو باز کنم و برم دیگه
دستگیره رو کشیدم به عقب و در باز شد جیمین رو کمی هول دادم داخل اتاق که بره داخل وقتی رفتش خیالم راحت شد درو بستم و نفس عمیقی کشیدم و به سمت تیهونگ حرکت کردم حتما داره دنبالم میگرده از پله ها میرفتم پایین که کسی دستمو کشید به سمت خودش
ا/ت/: اخ
تیهونگ: آفرین بهم خیانت نکردی
ا/ت: چ.. چی اصلا مگه نسبتی باهات دارم هوم
تیهونگ: اره دیگه دوست دخترمی
ا/ت: چ.. چی برو بابا به همین خیال باش خوابشو ببینی
تیهونگ: انقدر هام بدست اوردنت سخت نیست که بخوام خواب ببینم
ا/ت: تا الان که خدمتکار بودم آقای کیم تیهونگ
تیهونگ: خب الان نیستی آیا این خانم زیبا دوست داره که این شب خاطره انگیز بشه
ا/ت: منظور
تیهونگ: دوست داره مادر بچهام بشه؟
ا/ت: ه.. ها امم نمیدونم اگه مچ دستم که کبود شده رو ول کنی بهش فکر میکنم
تیهونگ: هوم خیلی دردت گرفت؟
ا/ت: به نظر خودت دردم گرفت
تیهونگ: هوم نمیدونم من که توی ذهن تو نیستم
ا/ت: خیلی خب باشه
تیهونگ: چی باشه
ا/ت: درخواستت رو قبول میکنم
تیهونگ: هوم پس...
تیهونگ ویو:
این حس چیه تو قلبم انگار میخواد از دهنم بزنه بیرون کمر ا/ت رو به سمت خودم کشیدم
ولی بغض گلوم رو گرفت
ا/ت: تیهونگ چی شده؟
تیهونگ:«بغضش ترکید» هق هق نمیدونستم یه دختر میتونه زندگیم رو از این رو به این رو کنه میدونی تا حالا هیچ زنی هیچ دختری اینجوری کاری نکرده قلبم واسش بتپه حتا مادرم هق هق ا/ت ولی تو دوستت دارم «ا/ت رو سفت بغل کرد»
ا/ت: میگذره میگذره
ا/ت ویو:
یعنی این پسری که ازش متنفر بودم انقدر سختی کشیده که دلم واسش بسوزه
دستمو روی سرش گذاشتم و سرش رو توی سینم پنهان کردم
ا/ت: گریه کن شاید خالی شی ولی اینجا نه شاید یکس ببینه
تیهونگ: هق هق باشه ببخشید دیگه گریه نمیکنم
ا/ت ویو:
دستش رو گرفتم ببرمش توی اتاقش شاید اونجا بتونه بهتر گریه کنه و خودشو خالی کنه
بردمش توی اتاقش دستش روی صورتش بود و فقط گریه میکرد
دستشو کمی روبه خودم کشیدم و روی تخت نشوندمش سرش رو تو سینم پنهان کردم و گریه میکرد و فقط میگفت چرا بهم خیانت کرد چرا من مگه چی واسش کم گذاشتم
ا/ت: درمورد کی حرف میزنی همون دختره؟
تیهونگ: اره هق غضیش رو که گفتم هق بهت
میدونی تو منو یاد اون میندازی ولی زیبا تر و مهربون تر و حتا تو بهم خیانت نکردی
ا/ت ویو:
زیادی داشت گریه میکرد ممکنه چشماش سیاه بسه انقدر که شدید گریه میکرد هوم بنظرم یه بوسه شاید حالش رو خوب کنه صورتش رو قاب کردم و لبم رو نزدیک بردم و بوسه ای روی لباش گذاشتم گریش که بیشتر شد._.
این دفعه اون نزدیک شد و لبش رو روی لبام گذاشت ولی هم با گریه و هم خوشحالی لبم رو مک میزد منم کاریش نداشتم شاید حالش رو خوب کنه
بعد چند دقیقه بخاطر اینکه نف کم اوردیم جدا شدیم
تیهونگ: خیلی ممنون عشقم
ا/ت خواهش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک ❤🧷 30 بچها اینم بخاطر
کامنت🤍📎 20 اینکه نزدیک 200تایی شدن
فالو💙📎 3 هستیم گذاشتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸۴.۱k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.